پیشنهاد فیلم: «چشمی در آسمان» | گوین هود
فیلمی که پیشنهاد میکنم تا قبل از ۱۳دی امسال ببینید
دو سال از شهادت و ترور بزرگترین و شریفترین قهرمان نظامی این روزگار که جان و آبرو هردو در گروی رهایی انسان و انسانیت گذاشت گذشت و همچنان سینمای ایران در سکوتی –احتمالا نجیبانه و شرمسارانه!- به سر میبرد. سکوت سینما –و چهبسا هنر ایران- به سکوت دوشیزه عروسی میماند که زیر کلهقندهای به ته رسیده، در کنار داماد مو سپید شده، پیش چشم هشت میلیارد میهمان مراسم، در پاسخ به هفتصدوسیمین دعوت عاقد مبنی بر «عروس خانم آیا وکیلم»؟ برای هفتصدوسیمینبار رفته گل بچیند و ظاهرا هنگام گل چیدن خوابش برده!
این است که به جای تماشای سینمایی سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، سردار اخلاق و شرافت و شجاعت و انسانیت، در دومین سالگرد ایشان نیز مجبورم شما را به تماشای فیلمی غیر ایرانی مربوط به جغرافیا و تاریخی دیگر دعوت کنم. اما این فیلم را پس از دی ۱۳۹۸ ما ایرانیها بهتر و بیشتر و ملموستر میفهمیم. شاید آنقدر که ما بفهمیم خود اهالی فیلم (چه مولفان چه آنانکه موضوع فیلم هستند) متوجه نشوند.
وقتی طرح رهاشدۀ کتابم دربارۀ «سینمای ضدآمریکایی جهان» را مینوشتم نام «گوین هود» (Gavin Hood) را به عنوان یکی از فصلهای سیگانهاش نوشته بودم. گوین هود آدم جالب و عجیبی است. هم بازیگر است هم کارگردان و البته بیشتر در دومی درخشیده. متولد ژوهانسبورگ است، ثروتمندترین شهر قارۀ فقیر، آمریکاییترین خطه آفریقا، در مرز شرق و غرب و فقر و ثروت و سنت و مدرنیته به دنیا آمده و این مرزها را در سینمایش میشود دید. او سیر متفاوتی در کارگردانی داشته. شروعش بیشتر با فیلمهای غربپسندانه بوده که بسیار هم آفرین گرفتهاند. هم سریالهای تجاری هیجانی، هم فیلمهای هالیوودی نجات جهان از دست آدم فضاییها، هم فیلمهای درام اجتماعی تلخی که جهان غیرغربی را جهانی وحشی و بدوی و سیاه نشان میدهد، یک مدل فرهادیطور (البته صدبار شرافتمندتر) که با یکی از همینها هم اسکار گرفته: «ساتسی».
اما در میانۀ راه و در وقت پختگی سن (برخلاف کارگردانهای ایرانی که در جوانی با بودجۀ صداوسیما و حکومت طرزی فیلم میسازند و وقتی اینجا ایدههایشان ته کشید سر پیری یادشان میافتد به فکر بودجهها و تحسینهای خارجی باشند) گوین هود میشود یک انسان شریف که به جای پول و توجه، برای انسانیت فیلم بسازد و برود به استقبال بایکوتشدن. هود تصمیم میگیرد آبرو و هنرش را خرج ستیز با گردنکلفتهای جهان کند، اول با همین فیلم ارزشمندِ «چشمی در آسمان»[1] (2015) و سپس با فیلم خوب «اسرار رسمی»[2] (2019) که باز به نظرم اولی از دومی بهتر است. و جالب که هردو هم ضدآ.مریکایی هم ضدانگلیسی است. و البته یک فیلم ارزشمند دیگر و قدیمیتر نیز که داشت یادم میرفت یعنی «استرداد»[3] (2005) که از همین قماش است هرچند صراحتشان را نداشته باشد.
چشمی در آسمان به نظرم روایتی جسورانه و در عینحال خوشبینانه از یکی از انواع ظلمهای متداول غربیهاست که ماهیت ظلم را اتفاقا با پذیرش نگاه و دعوی غربیها نشان میدهد. باید توجه داشت که فیلم را ما نساختیم و آنکه ساخته بسیاری از دعاوی غرب را باور دارد یا پیش فرض گرفته و ضمن همین، سخن و سوال جدی خود را مطرح میکند و همین هم هست دلیل بایکوت شدن جدی اثر او توسط جوایز و غولهای رسانهای غربی.
پن: اگر بخواهم بگویم میان اینهمه اثر ضد.آ.مریکایی چرا تماشای این اثر را تا پیش از سیزده دی توصیه میکنم دیگر باید کل قصه را لو بدهم! که خوشم نمیآید! اما خب تاکید میکنم بیمناسبت نیست و شما هم لطفا اعتماد کنید :)