بعضی از نغمههایی را که پدرم از قدیم بلد است و دوست دارد، دیگر در عالم وجود ندارند، یا یک گوشهٔ خیلی کنج و خیلی دنج عالم، شاید توی یک گنجهٔ عجیب دارند خاک میخورند. این نغمهها ممکن است نغمهٔ یک آواز سنتی باشند، یا یک تلاوت قرآن، یا حتی یک سرود قوالی. بارها شده او جزئیات و اطلاعاتی از آن نغمه (مثلا عباراتش یا ملودیاش) را به من داده و خواسته در اینترنت پیدایش کنم و اما خبری ازش نبوده. اینجاها معلوم میشود اینترنتی که ما فکر میکنیم همهچیز عالم را در خودش جا داده فقط یک ویترین است و حتی تولیدات صوتی هنری معاصر را هم به طور کامل در خود ندارد.
اما چند روز پیش یکی از این نغمههای محبوب بالاخره پیدا شد، ولی نه در اینترنت بلکه داخل یکی از نوارهای قدیمی خود پدر که نوشتهٔ رویش شامل همه محتوایش نبود و همین نکته باعث سالها پنهانماندنش شده بود.
این که میشنوید صدای یکی از دورترین و غریبانهترین شیعیان امیرالمومنین است. یک صدای قدرتمند و زیبا، در عینحال مظلوم، رنجکشیده و ناشنیده.
ایالت «گلگت-بلتستان» یک منطقهٔ بسیار مرتفع کوهستانی است که از غرب با استان خیبرپختونخوا پاکستان، در شمال با دالان واخان افغانستان، در شرق و شمال شرق با ناحیه سینکیانگ چین، در جنوب غرب با ناحیه کشمیر آزاد و در جنوب شرق هم با ایالت جامووکشمیر هند هممرز است. جایی که از جمله مناطق جنگخیز و مورد مناقشه کشمیر است...
گلگت-بلتستان و مردم کوهنشین و درهنشینش را شیعیترین منطقه پاکستان میدانند. «بلتستان» از قرن هشت پایگاه ثابت شیعیان بوده (احتمالا با همت حضرت میرسیدعلی همدانی). در «گلگت» در گذشته اکثریت با پیروان مذهب شیعه بوده اما با سیاست مهاجرتهای جدید، دورهای اهل سنت به آنجا کوچانده شدند و سپس وهابیها. اما بلتستان همچنان خالص مانده. همچنین شیعیان غریب و تحت فشار این سرزمین بسیار علاقهمند به ایران و انقلاب اسلامیاند و تحت تاثیر ایران حتی نوروز را نیز جشن میگیرند.
چندماه پیش یک نوجوان اهل بلتستان به نام «امجد بلتستانی» با خواندن این آهنگ صدای خود و قوم و مذهب خود را از رشتهکوههای بلتستان به سوی دیگر عاشقان حضرت امیر روانه کرد.
آهنگ «جانم فدائی حیدری» نخستینبار سهسال پیش توسط یک خواننده تقریبا مشهور پاکستانی به نام «صادق حسین» خوانده شده بود. اما آن اجرا آنچنان که باید و شاید نگرفت. چندماه پیش که امجد بلتستانی این اثر را برای امام علی بازخواند با استقبال فراوانی همراه شد، تا حدی که طی این چندماه چندین خواننده دیگر اقدام به خواندن این آهنگ کردند (اول یک آقاپسر نوجوان دیگر، بعد یک خانم جوان، بعد یک حاجخانم!) اما سرانجام آهنگ هیچیک به زیبایی و محبوبیت کار امجدخان نشد. مخصوصا از نظر حجم و قدرت صدا، امجد بلتستانی صدایی بسیار وسیعتر و قدرتیتر از خوانندگان سلفوخلف این کار دارد. این است که نتیجه کار اینچنین درخشان و ماندگار شده.
***
پن۱: بعد فیلمی باصفا هم دیدم که روز میلاد امام مجتبی، امجد داشت این آهنگ را بدون ساز در هیئت کوچک محلیشان با همخوانی مردم همهیئتی اجرا میکرد: اینجا
پن۲: یا امیرالمومنین «نام تو به هر زبان که گویند خوش است» آقاجان قربان شیعههایت، قربان شیعیان غریبت، قربان آن شیعیانت که ندیدیمشان و نشنیدیمشان و نمیشناسیمشان و نامشان را هم بلد نیستیم، اما تو را دوست دارند و بار مقدس عشقت را با رنجی بیش از ما به دوش میکشند، آقاجان مخصوصاً قربان بچههاشان!
آقاجان قسمتمان کن که دوستشان بداریم، تا بتوانیم به عهدمان با شما وفا کنیم:
مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
پن: سرکارخانم «رقیه نویصری» زحمت کشیدند و ترجمۀ بخش اردوی این آهنگ را به فارسی انجام دادند و برای بنده فرستادند. فقط بخش اول را ترجمه نکردند که گمان میکنم باید به گویش بلتستانی باشد. در اجراهای دیگر پاکستانی هم آن بخش از شعر نبود. این ترجمه را در دو صفحه آمادهسازی کردم که میتوانید اینجا ببینید: