به نام خداوندِ مهربانِ کودکان و نوجوانان و به نام خداوندِ خلاقِ ادبیات.
به بهانه هجدهم تیرماه، روز ادبیات ملی کودکان و نوجوانان، کمی خاطرهبازی، کمی قدردانی و کمی معرفی کتاب خوب
به نام خداوندِ مهربانِ کودکان و نوجوانان و به نام خداوندِ خلاقِ ادبیات.
به بهانه هجدهم تیرماه، روز ادبیات ملی کودکان و نوجوانان، کمی خاطرهبازی، کمی قدردانی و کمی معرفی کتاب خوب
برای خودم مینویسم
از اتاق قرمزم در موسسه
و از میز شلوغ و پر حرف و حدیثم
این را بنویسم دیگه رایانهام را خاموش میکنم و میروم خانه
امسال در مجموع سال سخت و تلخی بود برایم. از جهات متعدد. تقریبا همه جهات. از طرفی تمام هم نشده. یکعالمه مصائب و مسائل هستند که هستند و اینجا دفن نمیشوند. واقعا کاش میشد با تحویل سال، رنجها، داغها، خستگیها و استرسهای سال قبل را هم تحویل داد و جدیدهایش را از مامور معذوری تحویل گرفت. اما چون در مجموع آدم شکرگزار و اهل دقتی هستم نمیتوانم خوبیها را هم نبینم: خدای مهربان، خانوادۀ خوب، رفیق خوب، آرزوهای خوب، همصحبتهای خوب، همکارهای خوب، همدردهای خوب، همرنجهای خوب، همقفسهای خوب، همبندهای خوب و...
قدیمها میگفتم :
«دوست خوب کسی نیست که بتوانی با او بخندی. چون تجربه ثابت کرده آدم با هر خری میتواند بخندد. دوست خوب تو کسی است که بتوانی با او و پیش او گریه کنی. چون آدم با هرکسی نمیتواند همگریه باشد.»
الآن که پیراهنهای بیشتری نسبت به گذشته خودم پاره کردهام، یک جمله قصار و با کلاس دیگر هم به ذهنم میرسد:
«اگر هنوز آدم باشی، همنوع تو کسی نیست که بتوانی درکنار او نفعببری و لذت. همنوع تو کسی است که بتوانی با او کار کنی و رنج بکشی. چون تجربه ثابت کرده آدم با هر گاوی میتواند علف بخورد. ولی چشیدن طعم رنج و مزه دشواری کار، یک هنر و تجربهی شدیدا انسانی و متعالی است. خیلیها نمیفهمندش، هرچند روی دو پا راه میروند»
از همه این مباحث فلسفی و حکمی گذشته، دلم میخواهد در پایان سال، از همه کسانی که مخصوصا در عوالم مربوط به رسانه و ادبیات (حوزه خبر و گزارش، رسانهها، ترجمه، عکس، گرافیک، تصویر، یادداشت و...) در کنار هم کار کردیم و رنج بردیم و لذت و رنجش را چشیدیم، تشکر کنم و عذرخواهی.
تشکر؛ چون کار و تلاش و دقت و هنر و سلیقه و وسواس و شوق و عشق و دیگرخواهی و خودنخواهی و نخوابیدن و نخوردنشان را دیدهام.
(باید رسانهای باشی تا بفهمی حجم بالا و دشواری و استرس و ظرافت کاری رسانهایها را از یکسو و بیمهری و بیتوجهی دیگران به ایشان از سوی دیگر. مخصوصا رسانهۀای عالم فرهنگ)
عذرخواهی؛ چون به سرشلوغیها، تنبلیها، کاهلیها، کمبودنها و بیدقتیهای خودم بیتعارف واقفم. بیش از این شرایطم ایجاب نمیکرد و زورم نمیرسید. چه برای کار، چه خانواده، چه دوستان و چه بدتر از همه، خدای خالق کار و خانواده و دوستان.
گفت: کمِ ما گیر و عذر ما بپذیر / بیش از این بر نیامد از دستم.
امیدوارم روزبهروز در این سرزمین مفهوم و ارجمندیِ «کار» بر «شعار» و «بود» بر «نمود» برتری پیدا کند.
و امیدوارم رسانهایها، مخصوصا رسانهایهای عالم هنر و فرهنگ؛ که ویترین و ویترینساز سرزمین و آیین ما در جهان مدرن هستند، روزبهروز و بهتر از قبل شانیت و جایگاه خود را در تمدن نوین ایرانی اسلامی پیدا کنند.
بحرمة محمد و آله الاطهار، الأئمه الآبرار.
شخصا دعوتتان میکنم به مطالعه پروندۀ «چهل سال انقلاب» در سایت شهرستان ادب. در این پرونده کارنامه چهل سال ادبیات پس از انقلاب بررسی میشود.
از جالبترین مطالبش تا الان چهار نظرسنجی مربوط به بهترینهای این چهل سال در شعر و داستان است و همچنین دو میزگرد تخصصی بوطیقا که به بررسی ادبیات چهل سال گذشته اهتمام داشته:
پ ن : کامنتهامو سر فرصت جواب میدما :)