بعضی از کارگردانها خاصپسند میسازند و بعضی عامهپسند. مثلا کیارستمی و دهنمکی خودمان. بعضی خاص میسازند و ادای عام را درمیاورند، مثل میرباقری خودمان. بعضی عام میسازند و ادای خاص را درمیاورند، مثل فرهادی خودمان. مثل نولان خودشان. یا خواهران واچوفسکی (که قبلا برادران واچوفسکی بودند). قطعا ارزشمندترین این گروهها آناناند که به قول مولوی:
وگر از عام بترسی که سخن فاش کنی / سخن خاص نهان در سخن عام بگو
این میان اندکی هستند که واقعا سعی میکنند بین این دو را جمع کنند و گروه پنجمی باشند. نه خاص، نه عام، نه خاصِ عامشعار و نه عام خاصاطوار، بلکه ایستاده بین مرز خاصهپسندی و عامهپسندی. به نظرم مایکل مان یکی از این افراد است. قبلا درباره یکی از فیلمهایش نوشته بودم: «علی»
فیلم آمریکایی «آخرین موهیکان» (1992) از جمله آثار محبوب مایکلمان است که دقیقا منطبق بر همین تعریف است. این فیلم به دوگانگیهای بسیاری دچار است. هم احساس میکند باید به مخاطب خاص پاسخگو باشد هم به مخاطب عام؛ هم باید در برابر نخبگان سیاسی جهان حرفی برای گفتن داشته باشد هم باید احترام آمریکا را نگهدارد. به همین خاطر فیلم حالت دوگانهای دارد و گویا نیمهی اول فیلم بیشتر با توجه به مخاطب خاص و نخبه ساخته شده و نیمه دوم با توجه به مخاطب عام و حکومت آمریکا. از یک طرف این فیلم یک فیلم حماسی علیه استعمار و متجاوزان غربی است و از یک طرف مجبور میشود چندجا طرف همین استعمارگرها را بگیرد. از یک طرف یک فیلم هنری پرمشقت تاریخی است و از یک طرف در چندجا به نحوی کلیشهای رمانتیک میشود.
فیلم در سرزمین آمریکا اتفاق میافتد ولی پیش از تاسیس رسمی آمریکا. زمانی که انگلیسیها و فرانسویها برای تصاحب آمریکا با هم سر جنگ داشتند و بخش عمدهای از بومیان را یا از بین برده بودند یا به همپیمانی و بردگی خود درآورده بودند و یا به جان هم انداخته بودند...
وقتی از وضعیت و هزینهی بالای پروژههای بزرگ سینمایی و همچنین استیلای کامل نهادهای امنیتی آمریکا بر فرهنگ و هنر این کشور خبر داشته باشیم شاید به خاطر بعضی سکانسها به کارگردان حق بدهیم. ولی فارغ از آن چند سکانس و افت فیلمنامه در بخشی از فیلم؛ آخرین موهیکان فیلم درخشان و ارزشمندی است و منبع الهام آثار بسیاری پس از خود شده است. کارگردانی، تصویربرداری، موسیقی، فضاسازی . بازیگری نقش نخست در درجه بالایی از خلاقیت و توانمندی قرار دارند
درباره موسیقی آخرین موهیکان
🎶 اولینباری که این موسیقی را شنیدم نام آهنگسازش را نمیدانستم. تا مدتها گمش کردم.
روزگاری گذشت تا اولینباری که فایلش به دستم رسید و فکر میکردم آهنگسازش #ونجلیز است؛ چون روی فایل نام ونجلیز نوشته شده بود (احتمال دارد مربوط به وقتی باشد که آرشیو ونجلیز جناب مجید اسطیری را تصاحب کردم.) به نظرم ونجلیز تا حد زیادی شایستگیاش را داشت. تا اینکه فیلم درخشانِ آخرین موهیکان را دیدم (بهزودی دربارهاش مینویسم) و این آهنگ را آنجا شنیدم. وقتی سراغ اطلاعات فیلم رفتم دیدم درباره آهنگساز اشتباه میکردم. ونجلیزی در کار نبود. آهنگسازی این فیلم بر عهدۀ دو آهنگساز به نام ترور جونز و رندی ادلمن بود. دیگر مطمئن شده بودم و خوشحال که نام آهنگسازان اصلی را پیدا کردهام؛ و البته اندکی ناراحت که چرا یک اثر به این زیبایی یک سازنده ندارد که بتوانم همۀ احترام قلبیام را یکجا نثار همان «یک»نفر کنم (امان از جهانِ موحدانه!). اما باز هم اشتباه میکردم. دو آهنگساز یادشده مسئول کلی موسیقی این فیلم و آهنگساز تمامی قطعاتش بودند؛ به جز این قطعۀ شگفت. آهنگساز این یک قطعه که نامش در هیچکدام از منابع فارسی موسیقی فیلم آخرین موهیکان نبود، پیرمردی اسکاتلندی و با چهرهای شبیه به سرخپوستها بود به نام «داگی مکلین»
«داگی مکلین» مهمترین چهرۀ هنری و موسیقایی اسکاتلند است و این قطعهاش را موسیقی ملی غیررسمی اسکاتلند میدانند. او جزو منتقدین جدیِ دولت کشور خود است و جالب است بدانید از جدیترین شخصیتهای ضدانگلیسی اسکاتلند و طرفدار جانبرکفِ استقلال این سرزمین از بریتانیاست. این موضوع وقتی برایتان جالبتر میشود که فیلم آخرین موهیکان را دیده باشید و یا دستکم یادداشت پست بعدی من که به این فیلم اختصاص دارد را بخوانید
اما درباب خود اثر و زیبایی و حماسۀ درخشانش فقط یک جمله میتوانم بگویم: از جمله آهنگهایی است که برای حضرت عباس و امام حسین (علیهم السلام) نساختیم!
قصد دارم یک لیست از موسیقی فیلم های درخشانی که از فیلمشان برترند را تدوین و منتشر کنم و گریۀ حاضران را برای مظلومیتِ موسیقی و ستمگری سینما دربیاورم. ولی عجالتا برای موسیقیها و فیلمهایی که هردو خوب هستند و تا حد زیادی ازدواج موفقی دارند اینجا دو مطلب در کنار هم مینویسم.
دانلود موسیقی فیلم آخرین موهیکان ساخته داگی مکلین