این کتاب با تمام کتابهایی که تاکنون در این صفحه معرفیشده متفاوت است. کمترین چیزی که درموردش میشود گفت این است که این کاغذها به خوبی چندصد کتاب معرفی شده در این صفحه نیست. اما چون بعضی از دوستان عزیز تاکید کردند و چون کتاب را برای خواندن منتشر میکنند، این دفتر نو را هم در قفسههای این کتابخانۀ کهن میگذارم.
اما برویم سراغ کتاب: «ای کاش می شد خوابها را دستکاری کرد» (که به دلیل بلندیِ غیرقابل دفاع نامش ناراحت نمیشوم «کتابِ ای کاش» صدایش کنید! :) اولین کتابی است که به طور مستقل با نام بنده منتشر میشود و شامل حدود پنجاه شعرِ نوی نیماییست که اکثرشان تاکنون منتشر نشدهاند. چه اینکه از ابتدای سالهای مشق شاعری، بیشتر تمرینهای جدیترم، در این قالب بوده.
همچنان هم خود را در حدی نمیدانم که در سرزمین شاعران بزرگ و باشکوه و عارف و فروتن، کتاب شعر منتشر کنم، آنهم با سینۀ ستبر و گردنِ کشیده. ماجرا از این قرار است که سالها پیش وقتی با همین دلایل (و دلایلی دیگر که مربوط به حواشی جشنوارههاست) در هیچ جشنواره ادبی شرکت نمیکردم دوستانی گفتند این روحیه بیش از اینکه فروتنی باشد فروتنی کاذب است و چه بسا در خود تکبری پنهان هم داشته باشد، بنده در پاسخ گفتم نه فروتنیست و نه تکبر، بلکه واقعبینیست؛ الغرض برای اینکه از اتهام رها شوم قبول کردم فقط در یک جشنواره شرکت کنم. این شد که به اصرار دو تن از دوستان در جشنوارهای که دو روز مانده بود فرصت ارسال اثرش تمام شود شرکت کردم و از قضا و از شانس بد شدم جزو برگزیدگان بخش «کتاب شعر نو».
تازه بعد از جشنواره متوجه شدم یکی از قوانین جشنواره این بوده: اگر مولفی در «بخش کتاب» برگزیده شود، اثرش برای ناشرِ جشنواره است و مولف نمیتواند کتابش را به نشر دیگری ببرد، و ناشرِ جشنواره میخواهد کتاب را خودش چاپ کند (و طبق آنچه مسئولانش گفتند در همان سال). اما خب کتاب در انتشارات حبس شد و ششسال بعد، یعنی همین ماههای اخیر تازه توسط نشر فوقالذکر (سوره مهر) منتشر شد؛ که قصههای دیگرش بماند...
کتاب منتشرشده تقریباً همان کتاب برگزیده جشنواره است با حدود ده درصد تغییر در شعرها. نام هم اول «خیابان مصدق» بود که تغییرش دادم به همین سطر بلند
امید، که جز محنتی که بر درختان آورده
خاطری را هم سبب تسکین شود
حسن صنوبری