شعر: یا فاطمه! دنیای بی تو جای من نیست
از پیش تو مویهکنان میآمدم من
از آن مزارِ بی نشان میآمدم من
چشمی به قبر و همچنان میآمدم من
چشمی دگر بر کودکان میآمدم من
این سو کنارِ من حسین، آن سو حسن بود
چشم دو فرزندت غریبانه به من بود
من همچنان سر در هوای خویش بودم
در خاطراتِ روزهای پیش بودم
من رفته بودم از خودم با یک اشاره
تکرار می شد پیشِ چشمانم دوباره ...
من همچنان سر در تنورِ غم نهاده
تو همچنان در بینِ آتش ایستاده
پر از شمیم یاس میشد صحن خانه
هربار میآمد فرود آن تازیانه
ای کاش دستورِ خدا دستم نمیبست
تا بشکنم از ضاربِ زهرا، سر و دست
از ضربتِ سیلی گلم نقشِ زمین بود
در سرنوشتِ من «شبِ ضربت» همین بود
تو در جهاد از مرد و زن سبقت گرفتی
درکارزار از تیغ من سبقت گرفتی
گیرد مدد از نام من هر پهلوانی
آموزگار من تویی در پهلوانی
نزدیکتر بودی به حق از من، تو زهرا
این شد که قدری زودتر رفتی از اینجا
جایی برای من در این دنیا، وطن نیست
یا فاطمه! دنیای بی تو جای من نیست
دنیا برای مردمِ دنیا بماند
تنها برای مرتضی زهرا بماند ...
خاموش، خواب آلوده و خاکسترآلود
شهرِ مدینه مثلِ گور ساکتی بود
از مدفنِ تو باز می گشتم به خانه
از مدفنِ تو باز می گشتم،
شبانه
***
جایی دگر، وقتی دگر، مردی دگر، باز
میآید از بالا سرِ نعش پسر باز
داغی دگر، دردی دگر، یک مرد دیگر
می آید از بالای نعشِ پاکِ اکبر ...
پن: از شعرهای قدیمی که هفتهشتسال پیش به پیشنهاد آقای میثم مطیعی برای پس از شهادت و تدفین حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گفته بودم. خود آقای مطیعی گفته بود در آخر شعر گریزی باشد به سوگ امام حسین علیه السلام در شهادت حضرت علی اکبر: لینک شنیدن روضه. مداحان دیگری هم بعدها این شعر را خواندند از جمله آقای میثم مومنی عزیز.
آجرک الله.
خواندم و گریستم...
اجر شما با فاطمه زهرا سلام الله علیها