در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کارل پوپر» ثبت شده است

۱۹
خرداد

لباس خیلی مهم‌تر از آن است که فکرش را می‌کنیم. مارکس لباس را نمادی از رازوارگی اشیاء می‌داند. نمادی از روح فراطبیعی هر ماده که توسط جامعه مدرن تقدیس می‌شود و مورد بهره‌برداری قرار می‌گیرد. پس لباس فقط لباس نیست.

از طرفی دیگر می‌توان گفت لباس نماد است، زبان است. زبانی که پیش از زبان سخن، و حتی پیش از زبان بدن، دهان باز می‌کند و سخن می‌گوید. یک زبان که بین‌المللی است، همگانی است. خاص‌فهم و عام‌فهم.

به تازگی یکی از هواداران لودهٔ آقای روحانی در اظهار نظری سخیف گفته بود «چرا مسئولان جمهوری اسلامی شلوارک نمی‌پوشند». حرف بسیار لمپن و سطحی است، اما همه می‌فهمندش. چون لباس ذیل یک درک عمومی است و فهمش حتی سواد چندانی نمی‌خواهد. من خودم کسی نیستم که خیلی در بند لباس باشم. اما من، هم کلا کسی نیستم، هم در جایگاه خاصی قرار نیست دیده شوم. باشکوه‌ترینش شاید آینهٔ آسانسور باشد. اما رییس جمهور، یا نامزد ریاست جمهوری یک سرزمین، آن‌هم در روز مناظره و ابراز خویش چطور؟

لباس، مخصوصاً در چنین جایگاهی، نمادی از فکر و فرهنگ و اندیشه و انگیزهٔ فرد است. چقدر نامزدهای کنونی به این مسئله فکر می‌کنند؟ لابد می‌گویید آنقدر اولویت هست که بهشان فکر نمی‌کنند دیگر کار به لباس نمی‌رسد. می‌گویم نه، مسئلهٔ من لباس نیست، مسئله این است که از همین لباس معلوم است میزان تفکر حضرات.

به لباس نامزدها در مناظره اول دقت کردید؟

من خودم فقط یک‌بار دیدم مناظره را و شاید بهتر می‌بود دوباره می‌دیدم برای این مطلب، ولی همان یک‌بار تقریبا دقیق دیدم. فارغ از رئیسی که طبیعتاً کسوتی دیگر دارد، دقت کردید تمام نامزدها لباس‌هایی یک‌شکل و یک‌رنگ داشتند؟

همه کت و شلوار مشکی داشتند و پیراهنی سپید.

من هم‌چنان از نوع عملکرد شورای نگهبان دلخورم. از شورای نگهبانی که مهرعلیزاده و همتی و هاشمی را تایید می‌کند و لاریجانی و پزشکیان را نه. از شورای نگهبانی که پس از تشر تند رهبری هم فقط دنبال حفظ موقعیت خود است. اما بعید می‌دانم اگر افراد دیگری را هم تایید می‌کرد لباس‌ها تفاوت چندانی پیدا می‌کردند. بنده این یک‌سانی پوشش را نشان نوعی بستگی و انسداد فرهنگی در میان سیاست‌مداران امروز کشور می‌دانم.

شاید بگویید مگر دیروز فرقی داشت؟ می‌گویم بله، فرق داشت. ما نه نامزد، که رئیس جمهوری را داشتیم که حتی «کت» این تابوی تشریفاتی و بت فرهنگی بزرگ را حتی در مهمترین و رسمی‌ترین رویدادهای خود (تحلیف و تنفیذ و...) کنار گذاشته بود. آنهم در دورانی که حتی کراوات هنوز در میان سیاست‌مداران ما رسمیت و ارزش داشت. بله ما محمدعلی رجایی را داشتیم.

 

کت‌نپوشیدن رجایی یک معنا بود. یک بیانیه بی که لازم باشد پشت میکروفون ابراز شود. بیانیه‌ای که سال‌هاست در تصاویر او حتی پس از شهادتش قرائت می‌شود. منظورم این نیست که هرکس کت نپوشد یا متفاوت بپوشد آدم خوبی است. منظورم به رهایی از این انسداد فرهنگی در سیاست است. منظورم به اصالت است. و منظورم به حرکت است. وگرنه در ادوار جلوتر هم تفاوت لباس بود و شاید معانیش به اندازه پیراهن رجایی متعالی و مقدس نبود، یا نماند. اما بالاخره حاوی معنایی بود. مثل کت بهاره عدالت‌خواهانه احمد توکلی که بعدها احمدی‌نژاد با همان رئیس جمهور شد. یا کت خاص و متمایز میرسلیم در انتخابات پیش که نمایشگر شخصیت متمایز او -خوب یا بد- بود و...

به مناظره ۱۴۰۰ بازگردیم. لباس نامزدها چه معنایی داشت؟ فارغ از معناهای نادلچسبی که از یک‌سانیشان می‌شود دریافت کرد، به خودی خود کت و شلوار و کفش مشکی براق، به همراه پیراهن سپید نماد چیست؟ نه آیا در فرهنگ امروز ایرانیان، به‌خصوص شهرنشینان، نماد لباس جشن دامادی است؟! و آیا رئیس‌جمهور داماد است؟ اگر داماد است این وسط عروس کیست؟ نکند ایران؟! و اگر آری شب زفاف کی است؟!

منظورم این نیست که نامزدها همه آگاهانه به همهٔ این نکات فکرکرده‌اند و این تصورات سخیف را داشته‌اند. اما همین فکرنکردن و همین ناآگاهی نامزدها و مشاورانشان یک عیب بزرگ است.

و باز باید از همه‌شان پرسید نکند تصورت از نامزدی ریاست‌جمهوری نامزدبازی قبل عروسی است؟ نکند تصورت از ریاست‌جمهوری دامادی است؟ نکند برای جشن و شادی و کامیابی نامزد شده‌ای؟ و باید به یادشان آورد ایران عروس خردسال تو نیست که به رسم خان‌های پنجاه سال پیش بخواهی به چنگش بیاوری، ایران مادر دیرسال توست که به خدمتش فراخوانده‌شده‌ای.

جدا از اینکه آن ایام اساسا ایام عزا بود. ایام رحلت امام خمینی، روز فاجعه ۱۵خرداد و شب شهادت رئیس مذهب، امام جعفر صادق علیه السلام. و شگفتا از این شیعیانی که خواستگار ریاست بر یگانه حکومت شیعه‌اند و شب شهادت رئیس مذهب شیعه لباس دامادی پوشیده‌اند!

تا جایی که به خاطر دارم کسی جز رئیسی و مجری (حیدری) مشکی نپوشیده بودند. و مشکی پوشیدن مجری و نپوشیدن نامزدها خودش طنز تلخی بود: مردم باور کرده‌اند اعتقادات نخبگان یک جامعه را، اما خودشان هنوز نه!

غرض سخن از فکر بود و فرهنگ و تمایز و تسلیم نشدن در برابر مدها و انگاره‌های رایج، و بی‌فکری‌های رایج، و بی‌معنایی‌های امروزی، آن‌هم در نامزدی حکومت بر یکی از فرهنگی‌ترین تمدن‌های تاریخ و معنامندترین انقلاب‌های جهان. و البته توجه بر این نکته: همانطور که لباس فقط لباس نیست، که پرچم فکر و عقیده و فرهنگ است، رییس‌جمهور هم فقط رییس‌جمهور نیست، بلکه او لباسی است بر تن ما و بر تن سرزمینمان. و دریغ که در مقابل چشم جهانیان نه بی‌لباس می‌توان بود، نه بدلباس.

  • حسن صنوبری
۲۳
مهر


می‌گویند این روزها - در پی رونمایی از چهرۀ جدید آمریکا – روزهای وحدت است. 

من می‌گویم، همۀ روزها، روزهای وحدت است. وحدت مختص اوقات مفتضح‌شدن غرب‌باوران و غرب‌پرستان نیست. در ضرورتِ وحدت ملّی، فرقی بین سال 88 و سال 96 نیست.

گمان می‎کنم این روزها ، به‌جز روزهای وحدت، روزهای یادآوری و پرسش است. روزهای فهمیدن و دانستن و مطالعه. این‌روزها باید دوتا کتاب را بخوانیم. یکی ادبی و دیگری فلسفی. یکی کهن، دیگری نو. یکی شرقی و دیگری غربی. این‌روزها، روزهای خواندنِ «کلیله و دمنه» جناب «نصرالله منشی» و «منطق اکتشافات علمی» جناب «کارل پوپر»  است، تا بعد بفهمیم این کسانی که در سال‌های اخیر برای ایران ما و سرنوشت ما و عزت ما و فرهنگ ما و تمدن ما و انقلاب ما و شهیدان ما و فرزندان ما تصمیم گرفتند، بر اساس کدام متن، کدام فکر، کدام فرهنگ، کدام عقل بشری یا غیربشری به چنان تصمیم‌ها و تدبیرهایی رسیدند. آیا این رویکردی که حضرات مسئولین در قبال دوستان و دشمنان خود اتخاذ کرده بودند در دکان هیچ عطاری پیدا می‌شود؟

آقای روحانی این ایام خیلی زیبا صحبت می‎کنند. آدم لذت می‌برد. با ادبیاتی سرشار از غرور و «عزت ملی»، «اقتدار ایرانی» و «وحدت ملی» . هشتگ‌ها و کلیدواژه‎هایی که جایشان در ادبیات و دیپلماسی روزهای مذاکره خیلی خالی بود. 

با نهایت حسن نیت اگر به مسئولان و سیاست‌مداران و انبوهِ رسانه‌های دولتی و خصولتی هوادارشان بنگریم، خود را و مردم خود را شرمسار تاریخ کهنسال و پرتجربۀ ایران کردند.

برای اینکه از سنتِ معرفی کتابِ خود دور نشوم، در این ماجرا هم دو کتاب را معرفی می‌کنم. مطالعه کلیله و دمنه را مختص جناب «روحانی» و جناب «ظریف» توصیه می‌کنم  و کتاب منطق اکتشافات علمی را مختص هواداران پر و پا قرص سیاسی ایشان که امکان ندارد اشتباهی را در اندیشه و نظر خود محتمل بدانند. اگر جنابان روحانی و ظریف فرصت مطالعۀ زیادی ندارند، از کل کتاب کلیله و دمنه فقط باب «بوف و زاغ» (البوم و الغراب) را مطالعه کنند. در سالروز تصویب برجام بخشی از این باب را نوشتم: https://t.me/fihmafih/293

داستانی که شبیه پایان‌بندی داستان برجام چنین تمام می‌شود: «اینست داستان حذر از مکان غدر و مکاید رای دشمن، اگرچه در تضرع و تذلل مبالغت نماید، که زاغی تنها، با عجز و ضعف خویش، خصمان قوی و دشمنان انبوه را بر این جمله بوانست مالید، بسبب رکت رای و قلت فهم ایشان بود. والا هرگز بدان مراد نرسیدی و آن ظفر در خواب ندیدی. و خردمند باید که در این معانی بچشم عبرت نگرد واین اشارت بسمع خرد شنود و حقیقت شناسد که بر دشمن اعتماد نباید کرد، و خصم را خوار نشاید داشت اگرچه حالی ضعیف نماید.»

توجه کنید که این جملۀ «بر دشمن اعتماد نباید کرد» را بیدپای چندهزارسال پیش از آیت‌الله خامنه‎ای گفته بود. کاش آقای روحانی، رئیس جمهور سرزمین دانش‌ها و فرهنگ‌ها، که ترامپِ غربِ وحشی را به مطالعۀ تاریخ فرامی‌خواند، خود ادبیات شکوهمند و تاریخ رنج‌کشیدۀ سرزمین خودش را با دقت و عبرت مطالعه کرده بود، نه تاریخ چندهزار سال پیش، لااقل تاریخ معاصر و نهضت نفت را.

و اما کتاب پیشنهادی‌ام برای هواداران متعصب جناب روحانی و جنجالِ برجام: منطق اکتشافات علمی ، نوشتۀ فیلسوفِ لیبرال‌مسلک معاصر، کارل پوپر. باز اگر فرصت مطالعۀ این عزیزان هم اندک است، بخشی که عنوان «ابطال‌پذیری، معیار تمیز علم از غیر علم» را دارد مطالعه کنند و اگر دشوار نبود چند بخش دیگر مربوط به ابطال‌پذیری. من پس از انتخابات سال 92 هم در یادداشتی سعی کردم این نظریۀ فلسفه علم پوپر را وسیلۀ محک آراء و اندیشه‎های سیاسی آن روزگار قرار دهم و اتفاقا نتایج جالبی هم گرفتم. امروز هم یکی از لحظات درخشان برای به میدان آمدن نظریۀ ابطال‎گرایی است. جناب پوپر در آن رساله می‌گویند: «ملاک من در تجربی یا علمی‌شدن دستگاهی از گزاره‎ها، تن دادن آن دستگاه به آزمون تجربی است» پوپر به اثبات‌پذیریِ نظریه‎ها خیلی امیدوار نیست و در عوض راه آسان‌تر ابطال‎پذیری را پیش پای قضاوت‎های ما می‎گذارد. اگر نتوانیم بفهمیم آنچه باید باشد دقیقا چیست، لااقل می‎توانیم بگوییم آنچه نباید باشد چیست. پوپر می‎گوید هر نظریه و دعوی باید ابطال‎پذیر باشد، قابل رد شدن. به قول خودش جملۀ «فردا یا باران می‌آید یا باران نمی‌آید» ابطال‌پذیر نیست و ارزش علمی ندارد. اما جملۀ «فردا باران خواهد آمد» ابطال‌پذیر است. تا فردا صبر می‎کنیم و آنگاه تکلیف دعویِ مدعی و نظریۀ نظریه‎دهنده مشخص می‌شود. جملاتی چون: «برجام، تحریم‎ها را رفع می‎کند و باعث رفاه مردم ایران و محبوبیت و عزتشان در جهان می‎شود» یا اگر دقیق‌تر بخواهم بگویم جملاتی چون:

« آمریکایی‌ها کدخدا هستند و با کدخدا بستن راحت‌ تر است»،

 « برجام سایه جنگ، تهدید و تحریم را از کشور برداشت »،

« روزی که مذاکرات به سرانجام مطلوب برسد، خواهید دید که فرزندان دلاور شما چگونه در این مصاف و در برابر قدرت‌های جهان ایستاده و مذاکره کردند.» و

« امروز به ملت شریف ایران اعلام می‌کنم که طبق این توافق، در روز اجرای توافق، تمامی تحریم‌ها، حتی تحریم‌های تسلیحاتی، موشکی هم به صورتی که در قطعنامه بوده، لغو خواهد شد »...


همگی دقیقا جملاتی ابطال‎پذیر بودند که چندروز پیش به شدیدترین نحو ممکن، به دست آمریکایی‎های قلدر باطل شدند. اگر بگویید امروز روز همدلی و وحدت است من مشکلی ندارم. ولی امروز روز شعور و عبرت هم هست.



دو یادداشت گذشته‌ام درباب ترامپ، پیش و پس از پیروزیش



  • حسن صنوبری