در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «موسیقی سنتی» ثبت شده است

۱۸
مهر

http://bayanbox.ir/view/235745738328134564/mohammadreza-shajarian.jpg

 

۱. با آوازهای هنرمندانه و کم‌نظیرش، قدرت و ظرفیت بالای «شعر ایرانی» و به خصوص «غزل فارسی» را به رخ کشید.

۲. با هر آهنگسازی کار نکرد، سعی کرد با بهترین‌های موسیقی ایران همکاری کند، بیشتر از همه زنده‌یادان پرویز مشکاتیان و محمدرضا لطفی و بعد آهنگسازانی چون فرامرز پایور، حسین علیزاده، داریوش پیر نیاکان و مجید درخشانی.

۳. هر شعری را هم نمی‌خواند، بیشتر از گذشتگان می‌خواند، آن‌هم اکثرا سعدی و حافظ و باباطاهر و‌ از معاصران آن‌مقداری که خواند بیشتر از همه هوشنگ ابتهاج بود، بعد شاعرانی مثل مهدی اخوان ثالث، محمدرضا شفیعی کدکنی، رهی معیری و فریدون مشیری و تک و توکی هم از سیاوش کسرایی، سهراب سپهری و علی معلم دامغانی. برای نوآوری خیلی ریسک نمی‌کرد اما خب نتیجه هم هیچ‌وقت بد نمی‌شد.

۴. در حوزۀ آموزش هم فعال بود و شاگردان بسیاری را تربیت کرد؛ خیلی از خواننده‌های نسل‌های بعد از شاگردان او بودند: علی جهاندار، مظفر شفیعی، سیدحسام الدین سراج، محسن کرامتی، قاسم رفعتی، ایرج بسطامی و....

۵. در دوران قدرت‌گرفتن دوبارۀ موسیقی پاپ، سنگر آبرومندی برای موسیقی سنتی بود.

۶. به‌نظر بنده در آلبوم‌هایی مثل «نوا»، «عشق داند»، «سر عشق»، «دستان»، «سپیده»، «پیام نسیم»، «زمستان است» نمونه‌های قدرتمند و بی‌نظیری از آواز ایرانی را ارائه کرد.

۷. در آلبوم‌هایی مثل «بر آستان جانان»، «یاد ایام»، «دلشدگان»، «شب سکوت کویر»، «قاصدک» و «بی‌تو به سر نمی‌شود» نیز تعدادی از بهترین تصنیف‌های روزگار خود را خواند.

۸. در آلبوم‌های «چاووش» در کنار شهرام ناظری صدای مظلومیت و انقلاب مردم مسلمان ایران شد، چنانچه با ربنا و چند کار دیگر عهد جوانی صدای معنویت این مردم.

 

محمد رضا شجریان چه بخواهیم چه نخواهیم از بزرگان موسیقی ایرانی بوده و هست و خواهد بود و کارنامه‌اش به خاطر سه مولفه «استعداد»، «تلاش» و «هوشمندی و ذکاوت» سرانجام در داوری هنری نمره بسیار بالایی می‌گیرد. او فقط یک خواننده نبود که استعداد و قدرت خداداد آواز داشته باشد، بلکه دانش و هوش موسیقایی گسترده‌ای داشت. ویژگی دیگری هم که او را از هم‌نسلانش متمایز می‌کرد این بود که در کنار هنرمندبودن، یک «مدیر هنری» هم بود.

همۀ آنچه گفتم _با اتکا به آشنایی‌ام از دوران نوجوانی با آثار او_ فقط در محدودۀ «داوری هنری» بود. دو داوری دیگر هم در کار است. یکی «داوری سیاسی و اعتقادی» است که دیگر دوست ندارم بنویسمش. و دیگری «داوری اخلاقی و انسانی» است که آن را هم دوست ندارم بنویسم، ولی حداقل باید اشاره‌ای کنم. چون تاثیر یک هنرمند بر جامعه و جهان فقط در حوزه آثار هنری‌اش نیست بلکه در حوزه رفتار و کردارهای پشت صحنه اجرا هم هست.

شاید بعضی رفتارها تاثیر چندانی ندارند، اما بعضی هم تاثیر فراوانی دارند. شجریان جدا از هنرش با رفتارش تاثیر بسیاری بر هم‌صنف‌های خودش و جامعه موسیقی ایران گذاشت. آنقدر این رفتارها زیادند و متاسفانه تلخ که شگفت‌زده می‌شویم چرا نمی‌شنیدیمشان و نمی‌شنویمشان، مسئله‌ای که بازمی‌گردد به همان توان مدیریتی، ذکاوت و فهم رسانه‌ای بالای شجریان. از اتفاق مالی که برای «علی آبچوری» (قوشمه نواز آلبوم شب سکوت کویر) افتاد، تا موضوع سرقت تصنیف یاد ایامی از «حاج قربان سلیمانی»، تا سرکارگذاشتن و ضبط پنهانی ردیف استادش «عبدالله خان دوامی»، تا بازی‌هایی که سر شاگرد مظلوم و جوانش ایرج بسطامی درآورد، تا سرقت نوار آلبوم بیداد از محمدرضا لطفی، تا اختلافات شدیدی که با پرویز مشکاتیان داشت، تا بلاهایی که سر علیرضا افتخاری آورد و... این‌ها چیزهایی است که در تاریخ هنر و موسیقی کشور باید ثبت شود. نمی‌گویم لزوما ثبت می‌شود و می‌ماند، چون رسانه می‌تواند تاریخ را تحریف کند. اما وقتی می‌خواهیم حیات هنری یک هنرمند را داوری کنیم، مخصوصا کسی که رسانه‌ها با یکدیگر مسابقه تقدس‌سازی از او گذاشته‌اند، باید از منظر انسانی و اخلاقی نیز او را داوری کنیم و بپرسیم چه رفتاری با دیگر انسان‌ها داشته و چه تاثیری بر سرنوشتشان گذاشته است. اکثر افرادی که گفتم و نگفتم و استاد شجریان بیدادگرانه با آنان برخورد کرده نیز درگذشته‌اند و البته برای هیچکدامشان تجمعی مقابل بیمارستان برگزار نشد و تسلیت مرگشان این‌مقدار شأنیت‌آور نبود (حتی برای کسانی که در واقعیت زندگی خود حوصله نداشته‌اند پنج تا آواز کامل هم از شجریان گوش کنند).

البته که ما برای او و برای خودمان که از او هم بی‌هنرتریم هم گناه‌کارتر، طلب آمرزش می‌کنیم از خدای بزرگ و او را همواره به خاطر موسیقی درخشان و خدماتش به فرهنگ ایرانی دوست خواهیم داشت. چه اینکه او رفته است و ما را با آوازهایش و خود را با اعمالش تنها گذاشته است.

حسن صنوبری

 


پ‌ن: نظرات دیگران پای این مطلب در اینستاگرام

پ‌ن2: در تکلمه این یادداشت، یک یادداشت کوتاه و البته طرح یک نظرسنجی را در این صفحه نوشتم.

  • حسن صنوبری
۱۱
آبان

 

 

یک

درباب جنایاتی که اخیرا بر کردهای سوریه رفت (کاری به گروه‌های تروریستی کرد ندارم چه اینکه هر قومیتی یک ژانر تروریستی هم دارد، سازمان مجاهدین خلقِ فارس و برآمده از تهران فعلا از بسیاری از تروریست‌ها و جنایتکارها سر است مهم این است که دولت ترکیه در رفتاری جاهلانه و داعشانه به نیروهای مستقیم و غیرمستقیمش اجازه داد تا غیرنظامیان و زنان و کودکان کرد را قربانی کنند) خیلی حرف‌های ناتمام در گلو بود و رسوب شد و زمانش گذشت. اما یکی از حرف‌ها هنوز تازه است، آن‌هم حرف محبت است. محبت پدرومادر با فرزندش. محبت برادر به برادش. کردها از دیرینه‌ترین و اصیل‌ترین اقوام ایرانی‌اند. چه دوست داشته باشند در این مرز زندگی کنند و تعریف شوند و چه نه. کردها شریف بوده‌اند و غیور و جنگجو. به قول بزرگ‌شاعر روزگارمان علی معلم دامغانی: «اور و اربیل مپندار که بی‌آیین است / کُرد سالار امین است، صلاح‌الدین است». به‌خاطر همین روحیۀ سلحشورانه این قوم، بیگانگان همواره دوست داشتند آنان جدا از ایران و کلا بی‌وطن باشند تا مدافع هیچ مرز و اصالت و شرافتی نباشند، بلکه چون انبوه گروه‌های تروریستی کور و بی‌منطق مزدورانی در دست استعمار و امپریالیسم باشند. هرگاه به این تن بدهند تمام بیگانگان با آنان دوستند و هرگاه نه، دوستان بیگانه رهایشان می‌کنند و به تروریست‌های اقوام دیگر می‌سپارندشان.

 در ایران ولی کرد و ترک و لر و فارس و عرب برادرند و فراتر از نژادهای زمینی، نگاهی انسانی، آسمانی و عاشقانه به هم دارند. البته شاید گاهی این محبت‌ها در دل مانده و به زبان درنیامده و حسودان و دشمنان هم از همین سواستفاده کردند. شاید از یک‌سو بعضی مسئولان ما صلاحیت و فهم لازم را نداشته‌اند؛ قبلا هم بودند شبیه این جناب که اخیرا گفت اگر دولت نبود تبریز نبود! این از این طرف ماجرا _که تازه به قول معروف: ظلم علی السویه عدل است!_، از آن طرف هم کسانی که با کردها رفت‌وآمد کرده باشند می‌دانند خیلی‌هایشان (مخصوصا ساکنان بعضی شهرها) اصلا طبیعتشان بر اظهار و نمایش نیست. یعنی در دوستی‌های عمیق و عشق‌های آشتین هم گاهی چیزی به زبان درنمی‌آید. یا حتی در انتقادات جدی و دشمنی‌های کینه‌ای. خیلی اوقات فقط سعی می‌کنند با رفتارشان به طرف مقابل مطلب را بفهمانند. و اما چه رفتاری، چه دوست‌داشتنی زیباتر و با شکوه‌تر از حماسه‌آفرینی کردها در روزهای سخت جنگ هشت‌ساله در برابر دشمن بعثی و دفاع مقدسشان از ایران، یعنی از آب و خاک خودشان. با آن‌همه شهید، به ویژه در استان‌هایی چون کرمانشاه مظلوم و سرافراز. از این‌طرف در کنار بعضی مسئولان بی‌صلاحیت مسئولان زیادی هم بودند که اهتمام بسیاری به آبادانی آن دیار و احترام به این قومیت داشته‌اند که آن‌ها را باید برشمرد. یکی از آخرین اتفاقات خوب در این زمینه پخش سریالی بود با موضوع مردم کُرد در شبکه ملی یعنی شبکه یک سیما و در پربازدیدترین زمان که ایام نوروز است و در یک ژانر دوست‌داشتنی و عامه‌پسند.

 

دو

چندوقت پیش یکی از دوستانم ازم خواست تا کارهای کردیِ خوبِ شهرام ناظری را برایش بفرستم. من خواسته دوستم را تبدیل کردم به این یادداشت تا محبتم به دوستم ادامه پیدا کند و تبدیل شود به یک محبت بزرگ‌تر

 

سه

موسیقی کردی یکی از اصیل‌ترین و باستانی‌ترین گونه‌های موسیقی ایرانی از گذشته تاکنون است و موسیقی‌دانان کردنژاد از مهم‌ترین بازیگران صحنه امروز موسیقی ایران‌اند. هوشنگ کامکار، بیژن کامکار و کلا خانوادۀ کامکارها، سیدخلیل عالی‌نژاد، سیدجلال محمدیان، کیهان کلهر، کیخسرو پورناظری، شهرام ناظری و کلا خانواده‌های پورناظری‌‌ها و ناظری‌ها، صدیق تعریف، علی‌اکبر مرادی و... از جمله اسامی سرشناس موسیقی اصیل و هنری ایران امروزند که همگی کردنژاد هستند؛ اما طبیعتا در این میان شهرام ناظری مشهورترین و محبوب‌ترین چهره است و بیشترین تاثیرگذاری را در موسیقی ایرانی چه فارسی‌زبانش و چه کردزبانش دارد.

 

موفقیت و محبوبیت ناظری دلائل گوناگی دارد. اولین نکته همراهی و همکاری با چهره‌های مهم و متنوع آهنگ‌ساز و گروه‌های حرفه‌ای موسیقی است مثل استاد محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، سیدجلال ذوالفنون، پرویز مشکاتیان، کامبیز روشن‌روان، فریدون شهبازیان، هوشنگ کامکار، کیخسرو ناظری، فرامرز پایور، جلیل عندلیبی و... . دلیل دوم اهتمام به نوع خاص و متمایزی از آوازخوانی و تسلیم‌نشدن به جو عمومی و تقلیدی آواز دیگر هم‌عصران است که برای او نوعی امضای هنری را به ارمغان آورده است. سومین نکته هم تلاش برای رسیدن به تمایز موسیقایی و معنایی است که با انتخاب بعضی گونه‌های خاص موسیقایی (مثلا موسیقی مبتنی بر موسیقی مقامی تنبور)، فضاهای خاص محتوایی (مثلا فضای عرفانی و حماسی) و اشعار خاص (مثلا تاکید بر شعر مولوی)  است.

 

چهار

به بحث اصلی برگردیم. ما نمی‌خواهیم همه کارنامه ناظری را بررسی کنیم، بلکه فقط می‌خواهیم به بهترین آثار کردی او بپردازیم: در میان آثار کردی ناظری دو شاخه اصلی را می‌بینیم. یک شاخه بازخوانی‌های او از ترانه‌ها و آهنگ‌های قدیمی و بومی کردی است که عموما فضاهای شادی هم دارند و شاید کارهای محبوب‌تر او در میان عموم مخاطبان کردزبانش باشند. از این شاخه من دو اثر «لرزان لرزان» و «حریره‌حریره» از آلبوم نوروز و سه آهنگ «شیرین شیرین»، «واران واران» و «هی داد هی بیداد» از آلبوم کنسرت 77 او را برمی‌گزینم و بحث را همینجا جمع می‌کنم!:

 

اما شاخه دوم که برای خود من همواره جذاب‌تر بوده است و البته که تمایز اصلی او با دیگر خوانندگان کردزبان است و ارزش هنری بسیار بالاتری دارد، کارهایی هستند که مبتنی بر موسیقی مقامی تنبور کردها (کرمانشاه و کردستان) است. اشعار، محتوا و فضای کلی این آثار عرفانی هستند و بسیاری‌شان مناجاتی و توحیدی‌اند.

 

 

صدای سخن عشق

از نخستین‌باری که شهرام ناظری به‌طور رسمی سراغ خواندن اینگونه موسیقایی رفت حدود چهل‌سال می‌گذرد. آلبوم «صدای سخن عشق» سال ۱۳۵۸ به همت «گروه تنبور شمس» با سرپرستی «کیخسرو پورناظری» (همان علی ناظری) و با نوازندگی و همراهی چهره‌های مهم تنبورنوازی کرد یعنی علی‌اکبر مرادی و سیدخلیل عالی‌نژاد راهی بازار موسیقی شد. می‌شود گفت مهم‌ترین و موثرترین فرد در شکل‌گیری این آلبوم و مخصوصا همین بخش عرفانی کردی‌اش مرحوم عالی‌نژاد و روایت و تک‌نوازی تنبورش بود. در این آلبوم آوازها و تصنیف‌های فارسی معروفی وجود دارد که معروف‌ترین‌شان «مردان خدا»ست (که البته نسخه خوانده‌شده توسط سیدجلال محمدیانش محبوب‌تر و فراگیرتر است) و دو تصنیف کردی‌اش یکی «تجلی طور» (معروف به «همسران») است با تنظیم سیدخلیل عالی‌نژاد و دیگری «یارب شو زنده‌داران» با تنظیم «سیاوش نورپور». هردو تصنیف عرفانی، مناجاتی و به تعبیر بنده از گروه «یارب‌خوانی»ها هستند و شاعر هردو «سید صالح ماهیدشتی» (معروف به «حیران‌علی‌شاه») است و گمانم نیاز به تاکید نباشد تجلی طور بسیار زیبا و زیباتر است. (بنابراین اول یا رب شو زنده‌داران را گوش کنید!)

  • «تجلی طور»
    هه‌مسه‌ران شووره‌ن هه‌مسه‌ران شووره‌ن / که‌له‌م هات و‌ه / جووش هه‌م یه چ شوور‌ه‌ن / له سینای سینه‌م ته‌جه‌لی طووره‌ن / باب قه‌لب مه‌فتووح پر له سروور‌ه‌ن / یاره‌ب وه رندان کوی خه‌راباتت / وه و ذات بی عه‌یب پر له صفاتت ...
     
  • «یارب شو زنده‌داران»
    یارب وَ رندان مست مِیخانت / وَ حق‌پرستان دِیْری دیوانت / وَ یارب یارب شُو زنده‌داران /کزه ی سُز دل دوعای بیماران/ وَ آو دیده ی دل سُختََگانت / عشاق صادق دایم گریانت ...

 

 

 

 

مهتاب‌رو

دومین آلبوم مهم ناظری که در آن تصنیف کردی زیبایی از همین جنس عرفانی و یارب‌خوانی وجود دارد نیز توسط همین گروه تنبور شمس (البته با تغییراتی: مثلا عالی‌نژاد دیگر نیست و چهره‌های جوانتری مثل افشین رامین و بیژن کامکار با گروه همراهند) رقم خورد. آلبوم «مهتابرو» سال ۱۳۷۱ راهی بازار شد و مطلع درخشانی برای کارهای درخشان عرفانی و مبتنی بر تنبور شهرام ناظری و کیخسرو پورناظری شد. دو تصنیف فارسی مهم «مطرب مهابرو» و «گندم» دو اثر جذاب و نفس‌گیر این آلبوم بودند هردو با شعر مولوی. اما تصنیف کردی عرفانی آلبوم نیز «گل و خار» نام دارد و شاعرش احتمال دارد «درویش ذوالفقار» باشد. (در اطلاعات داخل جلد آلبوم برای این آهنگ فقط نوشته شده «آهنگ قدیمی»)

 

  • «گل و خار»
    یارب گریانم دیدم وینه ی اور / دیدم وینه ی اور، آزیز، وهار گریانه / جرگم کواوه و دیدم، سُختو بریانه / له سر تا و پا سیا برگمه / بی دوس قرچه قرچ، آزیز، ریشه ی جرگمه...

 

 

 

حیرانی

«حیرانی» محصول سال ۱۳۷۵ نام سومین آلبومی است که در آن شهرام ناظری سراغ موسیقی عرفانی کردی می‌رود و با این آلبوم سه‌گانه‌ی تنبوری عرفانی کیخسرو پورناظری و گروه شمس (باز با تغییراتی) هم کامل می‌شود هم به کمال می‌رسد. با اینگونه آثار است که کیخسرو پورناظری برای خودش کسی است در عالم موسیقی، انکارناشدنی و ماندنی. در این آلبوم هم تصنیف‌های عرفانی فارسی زیبایی حضور دارد اما برخلاف آلبوم قبلی وزنه تصنیف‌های عرفانی کردی‌اش به فارسی‌اش می‌چربد. در این آلبوم دو تصنیف قدرت‌مند کردی وجود دارد هردو با شعر سید صالح ماهیدشتی (حیران‌علی‌شاه) و چه‌بسا یکی از دلایل انتخاب نام حیرانی برای این آلبوم همین حضور پررنگ حیران‌علی‌شاه در متن آن است! این دو تصنیف یکی «یاوران مه‌سم» است و دیگری «سر مگو» است که این دومی از جنس همان یارب‌خوانی‌هاست و با این‌حساب می‌شود چهارمین یارب‌خوانی شهرام ناظری و شاید لطیف‌ترین و زیباترینشان. این آخرین همکاری ناظری با پسرعموی خود کیخسرو پورناظری است و شاید بهترینش. قطعا تاریخ موسیقی ایرانی و عرفانی قدر این همکاری خانوادگی موفق را خواهد دانست. اگر شهرام ناظری صدای رسایی شد برای نمایش ذهنیت هنری و قدرت اهنگ‌سازی کیخسرو پورناظری، پورناظری هم یکی از اصلی‌ترین سازندگان شخصیت و چهره ناظری به عنوان یک بند و امضای موسیقی عرفانی است، در کنار آهنگساز زبردست دیگری چون سیدجلال ذوالفنون.

 

  • «یاوران مه‌سم»
    یاوه‌ران مه‌سم / من مه‌س مه‌خموور باده‌ێ ئه‌له‌سم / لوتف دووس ئاما مۆحکه‌م گرت ده‌سم / فه‌رما وه ساقی باوه‌ر مینای مهٔ / سه‌رشار که‌ر ساغه‌ر بده‌ر په‌یاپهٔ ...
     
  • «سر مگو»
    یا رب و حرمت ذات بی عیبت / و سر مگو کارخانه ی غیبت /  قلبی عطا که له هجران خوت / سوزیا و برشیا کوت و کوت و لت لت / قلبی عطا که رو و ایمه بو / له سودای عشق قیمه قیمه بو...
     

 

 

آواز اساطیر

آلبوم «آواز اساطیر» ساخته «علی‌رضا فیض بشی‌پور» محصول سال ۱۳۷۹ چهارمین آلبوم موفق ناظری با محتوای اشعار کردی است و البته متفاوت‌ترین. از چند جهت. یکم: این آلبوم دیگر مثل سه آلبوم پورناظری عرفانی نیست، حماسی است (هرچند حال‌وهوا و گرایش عرفانی در بعضی قطعاتش حضور دارد). دوم: تمام قطعات به زبان کردی هستند. سوم: موسیقی هم کاملا بر مبنای موسیقی مقامی تنبور و بسیار دور از موسیقی ردیف‌دستگاهی است (چه اینکه می‌دانیم کیخسرو پورناظری علی‌رغم کردبودن و تنبورنوازبودن، ابتدا تارنواز بوده و ذهنیت اولیه‌اش موسیقی ردیف‌دستگاهی است). چهارم: این آلبوم بیش از دیگر آثار ناظری در آن‌ها به فضای فکری دراویش کرد و یارستان نزدیک است، چه اینکه آهنگسازش نیز اگر نه جزئی از آنان به تحقیق شاگرد بزرگان موسیقی این گروه بوده است. پنجم: اشعار بیشتر قطعات آواز اساطیر از شاهنامه کردی انتخاب شده‌اند. کتابی که نوعی بازسرایی شاهنامه فردوسی تقریبا با همان قهرمان‌ها و قصه‌ها به زبان کردی است. به استثنای قطعه نخست که شعری است از «درویش ذوالفقار» و آن‌هم بیگانه با سنت و اساطیر و عرفان ایرانی نیست. در حقیقت این آلبوم سیری روایی است در اساطیر، فرهنگ و عواطف دیرین ایرانی و کردی. از مجموع این عوامل «آواز اساطیر» را می‌توان یکی از مهم‌ترین و اصیل‌ترین آلبوم‌های موسیقی ایرانی دانست، همچنین مهم‌ترین و بهترین آلبوم برای معرفی موسیقی مقامی تنبور و موسیقی بومی کردستان و کرمانشاهان. تقریبا جایگاهی که می‌شود برای آلبوم «خون‌پاش و نغمه‌ریز» در تراز موسیقی مقامی دوتار جنوب خراسان و تربت‌جام قائل بود (با این تفاوت که خواننده و نوازنده آن اثر یعنی غلام‌حسین سمندری و ابراهیم شریف‌زاده خود از نسل اساطیر بودند! و البته که تکنیک نوازندگی سمندری در میان تمام نوازندگان مقامی و غیرمقامی ایران و جهان نظیر ندارد) و یا آلبوم موسیقی شمال خراسانِ «حاج قربان سلیمانی» در معرفی موسیقی مقامی دوتار قوچان و شمال خراسان. علی‌ای‌حال قطعا اگر کسی دنبال تنبور و موسیقی مقامی‌اش و موسیقی باستانی کردها باشد از این آلبوم جامع‌تر و حرفه‌ای‌تر پیدا نمی‌کند.

آنچه گفته‌شد بخشی از اهمیت این آلبوم رازآمیز و باشکوه است، اما دقیقا به همین دلایل که شاید این فنی‌ترین آلبوم موسیقایی شهرام ناظری است، از آن‌طرف هم نتوانسته و نتواند در میان مخاطبان عمومی (مخصوصا غیرکردزبان) چون آلبوم‌های قبلی تنبورمحور اقبال فراوانی کسب کند.

طبیعتا اگر بخواهم از میان قطعات این آلبوم انتخاب کنم باید همه‌شان را برگزینم! اما به‌خاطر حمایت از اثر، فقط دو اثر زیبای «خورآوا» و «روسم» را بر می‌گزینم. اولی با شعری از درویش ذوالفقار و دومی از شاهنامه کردی. خورآوا که برای خود به‌تنهایی یک آلبوم کامل است و روسم به‌تنهایی روایتی از قهرمانی‌ها و عواطف رستم، پهلوان ایران‌زمین.

  • «خورآوا»
    کاووسکی بی / ریژانه کرم / بخشانه هی بی / دنگ داوای دا / حاتم تی بی / دنگ داوای دا / باش بگلران / روسم زال بی / یار بی یار بی یار....
     
  • «روسم»
    وَ یاد ا و روﮊَه تا ج وَ زال سَنیْ / گِلیمْ پوشْ کِردی، پوسِ بورْ کَنی / فِدایْ نامِتْ بامْ صاحِبْ زورُ و رَخْشْ /  بورِ بیَنْدیش شیرِ دِلْ نَلَخْشْ / روسم! ...

 


 

پ ن یک: قبلا  یادداشتی کوتاه درباب یکی از آلبوم‌های فارسی آقای ناظری اینجا نوشته بودم: «یادگار دوست»

پ ن دو: قطعا می‌دانیم در موسیقی سنتی فاخر، شنیدن هر قطعه در آلبوم و در ادامه قطعات پیشین خود لذت حقیقی شنیدای و معنای اصلی خود را دارد

پ ن سه: شاید نیاز به یادآوری نباشد یا باشد که ما وقتی داریم از موسیقی عرفانی سخن می‌گوییم داریم از «هست‌ها» سخن می‌گوییم نه «بایدها». یعنی نه آنچه حقیقتا موسیقی عرفانی است و ارتباطی کامل با عرفان و معنویت و الوهیت دارد، بلکه سخن از بهترین آثاری است که هم‌اکنون در بازار موسیقی با این نام و حال و هوا موجود است. یک مثال بارزش هم توجه به اسامی و ولایت حضرت رسول‌الله و حضرت امیرالمومنین است که در میان تمام فرق عرفانی این دیار در هر مذهب و مکتبی از دیرباز جزو بدیهیات و واضحات است اما در بخش عمده‌ای از موسیقی عرفانی شهری‌شده‌ی ما غایب است. حال‌آنکه همین موزیسین‌ها که نام بردیم پدرانشان اکثرا از ارادتمندان ویژه امیرالمومنین بودند و هرگاه ساز دست می‌گرفتند نام ایشان را می‌بردند، اما فرزندان به‌خاطر زیست در فضای روشنفکری الفت‌های دیرین را از دست داده‌اند و یا شاید ترس از اکابر این فضا جرات ابراز این اسامی مقدس را ندارند. قبلا در بخشی از یادداشتم برای نصرت فاتح علی خان نوشته بودم: 

«خیلی‌های دیگر هم می‌خواستند با نصرت همکاری داشته باشند اما نتوانستند. از بزرگانی چون «لوچیانو پاواروتی» معروف ایتالیایی گرفته است تا همین آقای «شهرام ناظری» خودمان ( که در قیاس با دیگر نمونه های خوانندگان وطنی واقعا کم نظیرند). و البته از این بابت خیلی ناراحت نیستم. [چه اینکه همراه شدن با کسی که شجاعانه نام امام علی بن ابی طالب را بر زبان می آورد کار هرکسی نیست. یا اینکه تو باید هیچ این نام را نشنیده باشی و در هنر آنقدر اوج گرفته باشی که به جانمایه اش نزدیک شده باشی. یا اینکه اگر در سرزمین شیعه آن هم در شهر صوفیان متولد شده ای و اطرافت پر از نام و یاد علی بوده و حتی به صورت خانوادگی نشانه ای از نشانه های بخشی از دوستداران علی را در چهره به ارث برده ای، باید دیگر حتما تو هم شرف و شجاعت بیان نام علی و عشق ورزیدن به او را داشته باشی. اگر نه، همان بهتر که با هم قد خودت بازی کنی و نخواهی با باز و شاهین  هم آواز و هم بال شوی.] بگذریم.»

 

  • حسن صنوبری
۰۱
آذر

 

امروز زادروز یکی از نادیده‌گرفته‌شده‌ترین استعدادهای موسیقی حرفه‌ای ایرانی یعنی زنده‌یاد ایرج بسطامی است. مردی که تا زنده بود در فقر و گمنامی زندگی می‌کرد. از سوی رسانه‌ها و روشنفکرها نادیده گرفته می‌شد؛ آلبوم‌هایش منتشر نمی‌شد، حق‌الزحمه‌ اجراهای زنده‌اش را آهنگسازها و اجراهای استدیویی‌اش را استدیوداران نمی‌دادند؛ و از سوی «استاد»ش به گوشه‌گیری و پرهیز از حضور موسیقایی دعوت می‌شد. او هیچگاه نتوانست ازدواج کند، مسئولیت خانواده برادرش را بر عهده داشت، در خانه خشتی پدری زندگی می‌کرد و سرانجام با زلزله بم به عمر هنری خود پایان داد.

موضوع اما با درگذشت ایرج بسطامی کاملا برعکس شد. دل همه مردم برای خواننده غمگین و خوش‌صدایی که در زلزله خاک شده بود سوخت. استدیوها و آهنگسازها تندتند پشت سر هم آلبوم‌های حبس‌شده را آزاد و منتشر کردند. اختلافات مالی پایان گرفت. همه خواننده‌ها به یادش خواندند. استادش به میدان آمد و گفت دریغ که او جزو آینده‌های جدی موسیقی بود و به یادش در بم کنسرت اجرا کرد و ... خلاصه در مدت اندکی بسطامی و گل‌پونه‌هایش شدند یکی از مشهورترین خواننده‌ها و آهنگ‌ها. شاید به همین خاطر است که من از آهنگ گل‌پونه‌ها خیلی حس خوبی نمی‌گیرم ولی بنا به اهمیتش در این گزیده می‌گذارمش

بگذریم. دوباره می‌رسیم به همان چهارسطر شعر عامیانه و معروفی که اولین‌بار بر دیوار بقالی محله‌مان آقاحمید و آقا مجید خواندم:

 

در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه ی زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
تا رفت به عزت ببرندش سر دست
 
انشاالله امیدوارم خیلی از هنرمندان دیگر هم سر فرصت بمیرند تا تازه کارهایشان دیده و شنیده شود!
 
 

ده آهنگ برگزیده مرحوم ایرج بسطامی

 

 

 

 

 
(دومین مطلبی است که برای گرامی‌داشت یک عزیز در گذشته در اوج بیماری می‌نویسم. حتما فاتحه‌ای بخوانید برایش)
  • حسن صنوبری
۱۵
فروردين


در روزهای نوروز «محمد معتمدی» از خوانندگانِ استثنائا فرهیختۀ عالم موسیقی مهمان برنامه «دورهمی» بود. چه‌اینکه به نسبت آهنگسازانِ فرهیخته کم‌تر پیش می‌آید خواننده‌ها هم اهل فرهنگ و تعمق باشند -چنانکه در سینما هم به نسبت کارگردانان فرهیخته کمتر پیش می‌آید بازیگرها هم چنین باشند-.


علامت این فرهیخته‌بودن نوعِ کتی که او شب پیشین پوشیده بود، یا نوع نشستنش روی صندلی، یا مدل مویش، یا حتی جنس موسیقی و هنری که در آن تبحر دارد نبود؛ چه بسیار کسان که اهل نوازش و خوانش فاخرترین و فرهنگی‌ترین موسیقی هستند و با حقیقت فرهنگ بیگانه‌اند. چه بسیار حنجرۀ گرم که الفاظ حافظ از بر می‌خواند و از طراوت معانی و طرفه حِکم آن طرفی نمی‌بندد. 


نوع حضور دیشب محمد معتمدی در برنامه «دورهمی» و پیش از این در برنامه #خندوانه نشان داد او در نوع خودش و در حد خودش اهل فکر، فرهنگ، شعور و توجه است و هنر برای او فراتر از دکانِ ثروت و شهرت است.


می‌دانیم که مخصوصا از اواخر دهه هفتاد با فراگیرشدن موسیقی پاپ، نه‌تنها موسیقی پاپ ارزشمند و هنری، بلکه انواع و اقسام موسیقی‌های سطحی و سخیف و مصرفی فراگیر شدند و در مقابل، موسیقی اصیل ایرانی هرروز منزوی و منزوی‌تر شد. حال‌آنکه مخصوصا در دهه شصت و هفتاد، موسیقی ایرانی سر سفره شنیداری مردم و مورد استقبال و پسند ایشان بود. حتی وقتی موسیقی پاپ قدرت‌مندترین حضور خود را در دهه هفتاد تجریه می‌کرد، پرفروش‌ترین و محبوب‌ترین آلبوم موسیقی آن دهه یک آلبوم موسیقی سنتی به نام «نیلوفرانه» (با صدای «علیرضا افتخاری»، موسیقی «عباس خوشدل» و ترانه مرحوم «قیصر امین‌پور) بود.


با چنین تغییری، بسیاری از اهالی موسیقی سنتی و بومی ترجیح دادند غرور خود را جریحه‌دار نکنند و به مخاطب خاص اکتفاء کنند که نتیجه چیزی جز منزوی‌تر‌شدن موسیقی ایرانی، محفلی‌شدن، اشرافی‌شدن، تزئینی‌شدن و گسست بیشتر مخاطبانی‌اش نبود. هنرمندان موسیقی سنتی هرروز به مردم بی‌اعتمادتر و بدگمان‌تر شدند و بخشی از مردم نیز به‌طور جدی از این موسیقی روی‌گردان. 


در چنین شرایطی، خوانندۀ جوان و درخشانی مثل معتمدی که می‌تواند سر خود را با تشویق و تایید اساتید برتر موسیقی ایرانی و مخاطب خاص و فرهیخته‌اش گرم کند، در این دو برنامه سعی کرد تا گفتگویی جدید با مخاطبان عمومی داشته باشد و با ترفندی هوشمندانه، صمیمانه و آشتی‌جویانه، پنجره‌ای تازه روی این دیوار بگشاید. معتمدی می‌توانست در این دو برنامه صرفا به بیان احوالات شخصی و موفقیت‌های فردی‌اش بپردازد، اما با اهتمام به آموزش نکاتی چند از موسیقی سنتی با زبانی همه‌فهم و ساده، کاری شجاعانه و سنت‌شکنانه کرد تا شاید قدری از فاصلۀ ایرانیان با موسیقی ایرانیان بکاهد



  • حسن صنوبری
۰۱
اسفند


آلبوم موسیقی «معراج» آخرین آلبومی بود که از  زنده یاد «عبدالله سروراحمدی» منتشر شد. این آلبوم اختصاص به پیامبر اسلام حضرت محمد (ص) داشت و سروراحمدی، نابغه موسیقی مقامی تربت جامی اندکی پس از انتشار این آلبوم در سن 63سالگی و همزمان با مبعث نبی مکرم اسلام از دنیا رفت. خوانندگان این آلبوم «حبیب‌الله طالب احمدی» «غلام رسول فرهادی نیا» بودند که مثل خود سروراحمدی نشانی از پیامبر در نام خود داشتند (حبیب الله و احمد و رسول)

 در استادی و نوآوری و خلاقیت کمتر کسی در حیطه موسیقی مقامی حوزه تربت جام خراسان (دوتار) با او قابل مقایسه بود. شاید برایتان جالب باشد که  این هنرمند اهل تسنن ایرانی، قطعه و مقامی نیز با عنوان «شاها سلام علیک» هم ساخته است که اختصاص به دوازده امام معصوم (علیهم السلام) دارد. حیفا و حسرتا که چنین گنجینه‌هایی در غربت و بی‌توجهی رسانه‌ها و مسئولان مدفون شدند.


از این آلبوم معراج دو قطعه را بسیار دوست‌میدارم و زمانی هرروز گوش می‌دادم. یکی «شاه زمان» و دیگری «چهار بیتی حسین آبادی». از دومی که خواب عجیبی هم دیده بودم. علی ای حال به مناسبت میلاد حضرت ختمی مرتبت قطعه «شاه زمان» را تقدیم میکنم.

  • حسن صنوبری
۲۴
مرداد

 

 

اگر قرار باشد در ده سال اخیر، دست کم از آغاز دهه نود تاکنون، یک آلبوم موسیقی را به عنوان بهترین آلبوم این سال‎ها برگزینم آن اثر، آلبوم موسیقی «یادباد» ساختۀ جناب «سیامک آقایی» از نوابغ موسیقی امروز است که همراه با آواز «سالار عقیلی» و تمبک «پدرام خاورزمینی» است. شاید بیشترین آلبوم موسیقی که در این ده سال به آن‎ها که خیلی خاطرشان برایم عزیز بوده، هدیه داده‎ام همین آلبوم یاد باد بوده است و شاید برای هیچ آلبومی به اندازۀ این آلبوم عذاب وجدان ننوشتن و معرفی کردن را طی سالیان متمادی نداشتم.

 سیامک آقایی، شیوۀ سنتورنوازی و آهنگسازی‎اش به نظرم یک اتفاق عجیب و غریب در فضای راکد، مقلد، بی‌خلاقیت و بیمار موسیقی سنتی و ردیف دستگاهی این سال‎ها، به ویژه بعد از دهه هشتاد است. من سیامک آقایی را با کنسرت و آلبوم قدیمی‎اش «ز بعد ما» شناختم که مربوط به نیمه دهه هشتاد بود. نخستین‎بار که فیلم کنسرت ز بعد ما را تماشا کردم و قطعاتش را گوش، انگار سطل آب یخی رویم ریختند. واقعا نفسم بند آمده بود و در پوست نمی‌گنجیدم. شگفتی این موضوع از این جهت بود که من پیش از این آلبوم با آثار اکثر هنرمندان برتر موسیقی سنتی آشنا بودم ولی نه نامی از این فرد شنیده بودم نه چنین جنس آهنگسازی و موسیقی در حوزه موسیقی سنتی را می‌توانستم تصور کنم. علت این‎هم که آن آلبوم را در بدو انتشارش خریدم توصیۀ این آدم و آن رسانه نبود، بلکه صرفا نام آلبوم و برگرفته بودنش از غزلی از «بیدل دهلوی» برایم جلب توجه کرده بود:

ز بعد ما نه غزل نی قصیده می‎ماند

ز خامه‎ها دو سه اشک چکیده می‎ماند

چه اینکه بیدل شاعر پاپ و عامه‎پسندی نیست که هرکسی، آن‎هم از عوالم غیرادبی مشتاقش باشد و در موسیقی ایران همواره حضوری کمرنگ و اندک داشته است. (انشاالله در یادداشتی جداگانه همۀ بیدل‎خوانده‎های موسیقی ایران را جمع و تقدیم می‎کنم)

البته که آلبوم ز بعد ما نسبت به آلبوم یادباد فضای خلاقانه‎تر، هنری‎تر و عجیب‎تری دارد؛ اما دو نکته هست، یکی اینکه قطعات آن آلبوم همه ساختۀ آقای آقایی نیست، آن کار یک کار گروهی است و در ساخت قطعاتش سنتورنوازان دیگری چون «علی بهرامی» هم نقش جدی داشته‎اند؛ نکتۀ بعدی اینکه آن کار بالاخره بیشتر جنبۀ نخبگانی دارد و واقعا نمی‎شود به همه هدیه داد و انتظار داشت همه هم گوش کنند (ولو حیف است گوش ندادنش)؛ اما یادباد آلبومی است کاملا کلام‌محور، آن‎هم با خوانندگی پاپ‌ترین خوانندۀ موسیقی سنتی آقای سلار عقیلی. ایشان _علی‌رغم توانایی بالایشان در تصنیف‌خوانی_ هیچگاه خواننده محبوب من نبودند و به ویژه وقتی به جای تصنیف مجبور شوم به آوازهایشان هم گوش کنم واقعا لذت نمی‎برم، اما در این آلبوم حتی آوازهای سالار عقیلی هم به نظرم بسیار زیبا هستند و این تجربه از سنخ تجربۀ بازی خوب گرفتن از بازیگران (ولو بازیگران ضعیف) توسط کارگردانان قوی (امثال جناب حمید نعمت‌الله) است. آهنگساز خوب خواننده را بالا می‌کشد و آهنگساز بد همان کاری با یک خوانندۀ خوب می‎کند که کارگردان بد با بازیگر خوب. در این آلبوم واقعا هنر آهنگسازی چشم‌گیر است. به جز سنتور آهنگساز و تمبک نوازندۀ همراه، پای هیچ ساز و نوازندۀ دیگری در میان نیست؛ اما شما از حجم موسیقی و رنگ‎آمیزی‎اش در این آلبوم واقعا لذت می‎برید. از طرفی این آلبوم واقعا یک آلبوم است، یک ساختار کلی است نه مجموعه‌ای از قطعات پراکنده. خیلی کم‌اند و کم‌شده‌اند موزیسین‎هایی که ذهن‎های ساختارمند و قدرت‎مند برای خلق آثار اینچنینی داشته باشند. من فقط با امثال سیامک آقایی است که می‎توانم به بازتولید و نامیرایی هنرمندان بزرگی چون زنده‎یادان «محمدرضا لطفی»، «پرویز مشکاتیان»، «سید جلال ذوالفنون» و استادانی چون «حسین علیزاده»، «محمدعلی کیانی‌نژاد» باور داشته باشم.


نکات پایانی:


 * اگر خیلی اهل موسیقی و به ویژه سنتورنوازی هستید که آلبوم «ز بعد ما» را از دست ندهید، اما اگر می‎خواهید یک هدیه خوب با یک مناسبت مهم به یک دوست خیلی مهم بدهید حتما «یاد باد» را یادتان باشد. از آنجایی که این هردو آلبوم با نسخۀ تصویری کنسرت همراه هستند (در حقیقت نسخۀ صوتی هم استدیویی نیست و نسخۀ صوتی یک کنسرت است)، می‌توانید خیلی بیشتر در حال و هوای موسیقی قرار بگیرید و لذت ببرید.


 * هر دو آلبوم با مضمون سوگ و حسرت و فراق همراه‌اند، در آلبوم ز بعد ما سوگ برای «زلزله زرند» وجود دارد و در آلبوم یادباد سوگ درگذشت «پرویز مشکاتیان» ، با اینحال در هردو آلبوم لحظات شاد و شورانگیز زیبا و فراوانی وجود دارد.


 * در آلبوم یادباد چهار غزل از حافظ و دو غزل از مولوی اجرا شده‎اند و تصنیف‌ها همه مربوط به حافظ‎اند. از این نظر آلبوم خود اهمیت به‌سزایی دارد.


 * بعضی از قطعات ساختۀ سیامک آقایی در این آلبوم پیش از این در کنسرت گرامی‌داشت زنده‌یاد مشکاتیان با آواز «همایون شجریان» هم اجرا شده‎اند.


 * از میان همۀ قطعات زیبا، خود آهنگ «یادباد» را هم با اجرای سالار عقیلی (نسخه آلبوم یادباد) و هم با اجرای همایون شجریان  (نسخۀ کنسرت نخست یادوارۀ پرویز مشکاتیان) برای گوش دادن شما در اینجا قرار می‌دهم؛ اگر پسندیدید آلبوم را تهیه کنید.


یاد باد : سالار عقیلی و سیامک آقایی

یاد باد : همایون شجریان و سیامک آقایی


  • حسن صنوبری