در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سعدی» ثبت شده است

۰۲
ارديبهشت

از گل و بلبل به نظم و نثر سعدی قانعم
این معانی در گلستان بیشتر دارد بهار

(بیدل دهلوی)

https://bayanbox.ir/view/5692748997090483605/%DA%AF%D9%84%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86.jpg

گلستان سعدی هم دروازۀ قرآنِ ورود به شیرازِ ادبیات سعدی است، هم از بهترین دروازه‌ها برای ورود به عالم ادبیات فارسی، اعم از نظم و نثر، به ویژه نثر فارسی است.

چرا؟ چون:

یکم: نثر و روایت و حکایات بسیار شیرین و جذاب‌اند؛

دوم: نثر در عین زیبایی و پاکیزگی بسیار بسیار آسان و روان است؛

سوم: معانی مطروحه خیلی معانی سنگین و پیچیدۀ فلسفی و عرفانی دشواری نیستند، عموما حکمت‌های عام زندگی‌اند که به کار پیر و جوان و عام و خاص می‌آیند؛

چهارم: حجم مجموعۀ کتاب خیلی کم است و خواننده می‌تواند در زمان محدودی یکی از شاهکارهای ادب فارسی را بخواند؛

پنجم: کتاب بخش‌بخش و جزءجزء است و حجم بخش‌ها و اجزاء هم کم یا خیلی کم است، همین کتاب را کاربردی‌تر و خواندنی‌تر کرده؛

ششم: نثر به نظم آراسته‌شده؛ پس خواننده یک تیر می‌زند با دو نشان.

با این شش دلیل و احتمالا دلایل دیگری که به ذهن من نرسید، اگر کسی بخواهد مطالعۀ جدی ادبیات فارسی و ایرانی را شروع کند، این کتاب از بهترین پیشنهادها برای شروع است؛ اگر قرار باشد نوجوانی با این ادبیات انس بگیرد و از آن نترسد در طی زندگی خود، این کتاب از بهترین پیشنهادها برای هدیه است؛ اگر قرار باشد در یک جمع با سنین و سلایق گوناگون متن‌خوانی و ادبیات‌خوانی شکل بگیرد، این کتاب از بهترین پیشنهادها برای مطالعۀ جمعی است.

و به همین خاطر بوده که پیشینیان ما که ظاهرا شعورشان اندکی بیشتر از شعور دست‌اندرکاران نظام آموزشی در صد سال اخیر بوده، این کتاب سعدی را کتاب اصلی درسی مدرسه و مکتب روزگار پیشین قرارداده بوده‌اند، آن‌هم نه برای نوجوان که برای کودک. به همین دلیل کودک دیرین ایرانی که با اثر ارزشمندی چون گلستان کار خودش را شروع می‌کرده دیگر ترسی از مواجهه با دیگر متون ارزشمند ادبی نداشته، هم شهامت لازم را کسب می‌کرده هم مهارت لازم را، و اگر دوست می‌داشته سراغ دیگر متون نیز می‌رفته، به همین‌خاطر است که اثر عظیمی چون شاهنامه آن‌زمان به راحتی نقل نقالی‌های قهوه‌خانه‌ها و دیگر محافل عامیانه ما بوده و الآن ما تعجب می‌کنیم. وقتی گلستان از دبستان حذف شد، طبیعی است که امروز شاهنامه را دکتراخوانده ما هم نتواند از رو بخواند.

خلاصه که خودمان به فکر خودمان باشیم و بخریم و بخوانیم برای خودمان و بخوانیم برای کودکانمان و هدیه بدهیم به دوستان و عزیزانمان.

پ‌ن: اگر هم پای ترس از «خواندن و درست نخواندن» یا « خواندن و نفهمیدن» در میان است و دسترسی به استاد یا کارشناس درست‌درمانی هم نیست، یک پیشنهاد برای خرید یا هدیه، آلبوم صوتی «چهل حکایت از گلستان سعدی» است. در این آلبوم خسرو شکیبایی بخشی از گلستان سعدی را با موسیقی کارن همایونفر خوانده است.

  • حسن صنوبری
۰۳
بهمن


http://bayanbox.ir/view/4446664496658688049/Abdul-Qadir-Bidel-Martin-Heidegger.png

هوالعلیم

بیایید یک‎مدت بیدل و هایدگر نخوانیم؛ دست‎کم به این شیوه.

 

«عبدالقادر بیدل دهلوی» شاعر هندوستانی قرن یازدهم و «مارتین هایدگر» فیلسوف آلمانی قرن بیستم، چند ویژگیِ مشترک دارند.

 اگر اولینِ این ویژگی‎ها دشواریِ اندیشه و زبان این دو مرد باشد و علّو و فخامتِ قلم و شأنشان، بی‎شک ویژگی مشترک دوم (منبعث از ویژگی نخست) نحوۀ مواجهۀ ناگوار مخاطبان عمومی با آن‎هاست. برای من که در هر دو مدرسۀ ادبیات و فلسفه مدتی دانش‎آموز بوده‎ام یقین شده است که دو نوع خوانش بد و دو گروه مخاطب بد، همواره روح این دو بزرگ‎مرد را رنجانده‎اند.

خودم را دوست می‎دارم که از اولین روزهای دانش‎آموزی سعی کردم دست‎کم در نسبت با این دو فرد، همواره ادبِ «رحم الله امرئ عرف حدّه، فوقف عنده» را داشته‎باشم، هرچند نمی‎دانم تا چه حد موفق بوده‎ام. اینقدر بوده که به این راحتی‎ها و بی‎مقدمه سعی کردم نزدیکشان نشوم و اگر شدم با این سرعت‎ها و شجاعت‎های معمول به انکار یا تأییدشان قصد نکنم.
 

آن دو مواجهۀ غلط عمومی مشترک با متن و اندیشۀ بیدل و هایدگر چنین است:
 

گرایش نخست: انکار جاهلانۀ روشنفکران

این گرایش رو به منسوخ شدن است، ولی هنوز هست. مخصوصا در دوره‎هایی -درمورد هر دو بزرگ- در محافل آکادمیک و روشنفکری مُد شده بود. علت امر این است که فرد وقتی روشنفکر و انتلکتوئل و آکادمیسین می‎شود یعنی مستظهر به علم و مدّعی دانستن است. آن‎هم مطلق و متکبّر. و وقتی آدمی در این مقام و موقعیّت قرارگرفت مورد پرسش هم قرار می‎گیرد که «ای همه‎چیزدان! این هایدگر چه می‎گوید؟» یا «ای دانای کل! این بیدل چه می‎گوید؟» غافل که وقتی ناخدا ادعای خدایی کند کشتی کلّه‎پا می‏‎شود. روشنفکر مزبور، در چنین شرایطی هرچند کتاب‎ها تورّق کرده و از دانش اساتید و بزرگان خوشه‎ها چیده و اسامی و اصطلاح‎ها از بر کرده، به این مقر که رسد مفر ندارد؛ چون خواندن و فهمیدن متون این حضرات برای اهل علم حقیقی هم دشوار است چه رسد به اهل علم مجازی؛ این است طرف خودش را راحت می‎کند:
«پرت و پلا می‎گفته»، «الکی بزرگش کرده‎اند»، «دیوانه بوده»، «اصلا خیلی از حرف‎هایش معنا ندارد»، «از قصد و برای فریب دیگران غامض حرف می‎زده»، «خب نازی بوده و مشاور هیتلر»، «چون هندی بوده، زبان فارسی بلد نبوده»...

در فهم و پاسخ ایشان باید گفت:

نیست چون چشم مرا تاب دمی خیره‎شدن
طعن و تردید به سرچشمۀ خورشید چرا؟! (قیصر امین‎پور)

 

گرایش دوم: اشتیاق کودکانۀ نوخاستگان

این گرایش نوظهور است و در حال گسترش. مخصوصاً در میان سال اولی‎ها و تازه ثبت نام کرده‎های کلاس ادبیات و فلسفه. مخصوصاً وقتی گرایش مُد-محورِ پیشین؛ آهنگِ منسوخ‎شدن کرد و مُد جدیدِ «پرستیژ فهم و قبول بیدل و هایدگر» در این دو نحله رخ نمود. هرچند عقل می‎گوید در مدرسۀ شعر و فلسفه، بیدل و هایدگر را باید در آخرین مرحله، بالاترین کلاس و پس از طی بیشترین مقدمات جستجو کرد، ولی این درس‎های سال آخر را همه در سال اول می‎خوانند.  اکنون دیگر در هر کلاس پایینی و از دهان هر نوخطی بانگ «واشگفتا از درک عظمتِ سخن بیدلا!» و غریوِ «یا للعجب از فهم اندیشۀ هایدگرا!» بلند است.

عزیزانی که رودکی را نمی‎توانند از رو بخوانند... | رودکی چرا؟ گرامیانی که معنا و زیبایی سطرهای یک شعر سهراب سپهری را هم درک نمی‎کنند، چرا باید ادعا و حتی علاقۀ بیدل‎پژوهی داشته باشند؟! دوستانی که هنوز ارسطو ... | ارسطو چرا؟ برادرانی که اصطلاحات و معانی یک سخنرانی حسن رحیم‎پور ازغدی را هم نمی‎فهمند، چرا باید دعوی و عشق هایدگرخوانی و هایدگردانی داشته باشند؟! فقط به‎خاطر توهم و خودنمایی؟

 کدام جلوه که نگذشت زین بساط غرور
تو هم بتاز، که میدان امتحان خالی‎ست

فریب منصب گوهر مخور که همچو حباب
هزار کیسه درین بحر بی‎کران خالی‎ست (بیدل دهلوی)

چرا به‎خاطر موج‎زدگی و جوگیری یا خودنمایی هم خودمان را از فهم کلاس‎های بالاتر محروم می‎کنیم هم دیگران را به اشتباه می‎اندازیم؟

می‎توانم به جد بگویم نام و اظهار علاقه به فلسفۀ هایدگر را همآنقدر که از هایدگرپژوهانِ بزرگ شنیده‎ام، از سال‎اولی‎های فلسفه و کسانی که اصلا یک‎روز دانش‎آموز فلسفه نبوده‎اند شنیده‎ام. وقتی دانشجوی کارشناسی فلسفه بودم بارها شده بود در گفتگو با کسانی که دانشجوی فلسفه نبودند، وقتی سخن از رشتۀ تحصیلی‎ام می‎شد از من می‎پرسیدند «خب نظرت دربارۀ هایدگر چیست؟» (گاهی اضافه می‎کردند «من خیلی هایدگر را دوست دارم») و من اول می‎گفتم: «چی؟! هایدگر؟!» بعد ادامه می‎دادم: «والّا هنوز زود است برایم ... راستی دیشب مهران رجبی را دیدی؟» حالا اگر به طرف می‎گفتی «دیوژن» یا فکر می‎کرد یک‎جور ژن معیوب است یا اسم یکی از همکلاسی‎های من. والّا بلّا تا آنجا که ما فهمیدیم فهم کانت هم دشوار است چه رسد به هایدگر، روخوانی نظامی هم آسان نیست، چه رسد به بیدل.

 

من که هنوز هم خیلی با احتیاط نام این دو بزرگ‎مرد را می‎برم. دقت بفرمایید، اصلا بحث سن و مدرک و... مطرح نیست. دیده‎ایم بسیار کسان را که هم در سن و هم در مدرک تحصیلی سابقه‎دار بودند اما تخصص، شم و درک لازم را دربارۀ این فیلسوف و این شاعر نداشته‎اند و ورودشان _چه سلبی {مثل روشنفکران گرایش نخست} چه ایجابی_ به جز میوۀ افتضاح و رسوایی چیزی بار نیاورده است. نیز می‎دانم برای گزینش و خوانش یک اثر قرار نیست همۀ متون دیگر هم‎موضوع آن اثر را خوانده باشیم؛ همچنین قبول دارم کسب دانش و عرفان و هنر ذاتاً برای همه آزاد است و کسی حق ندارد مفتّشانه و خود-متولّی‎پندارانه مانع خواندن و فهمیدن و درس و بحث دیگران شود؛ اما  بالأخره باید حرمتِ علم و ادب را نگاه داشت، هرچند تحصیل مقامات ادب در عالی‎ترین سطوحش برای ما ممکن نباشد، که گفت: «به غیر خاک‎شدن هرچه هست بی‎ادبی است»

چطور است اول به جای عضو شدن در گروه بیدل‎خوانی و بیدل‎پژوهی، همین «بوستان» یا «گلستان» سعدی را یک‎بار از رو بخوانیم؟ چطور است ابتدا به‎جای جستجو برای خواندن کتاب‎ها و مقالاتی در حال و هوای «فلسفه در پنج دقیقه» و «هایدگر در پنج خط» برویم یک‎بار «تأمّلات» دکارت را بخوانیم؟ همین کتاب‎هایی مثل گلستان و تأملات واقعاً کتاب‎های خوب و خواندنی و فرهنگ‎سازی هستند. برای ما -آدم‎هایی که دوست‎دار هنر و حکمتیم ولی علامه دهر هم نیستیم- گاهی خواندن چند سطر از گلستان یا تأملاتی که می‎توانیم خوب بفهمیمش و به فکر واداردمان، هزاربرابر خواندن کل هستی و زمان هایدگر یا دیوان بیدل که با ابهام و پریشانی می‎فهمیمشان در فرهیخته‎شدن مؤثر است.


* این یادداشت را یک آدم عامی باصفا برای دیگر آدم‎های عامی و باصفا و البته فروتن نوشته است؛ یک وقت خدای‎ناکرده اعاظم و حضراتِ هایدگرشناس، بیدل‎پژوه، دانشمند، فرهیخته و همه‎چیزدان -اعم از پیر و جوان- خود را مخاطب سخن من ندانند!

  • حسن صنوبری