در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حج» ثبت شده است

۱۸
اسفند

عیدغدیری که گذشت این قصیده هم توفیق داشت در جوار خانه خدا و محل تولد امیرمومنان با تبرک‌جستن به نام مبارک «علی» علیه السلام سروده و پس از آن از مکه عازم شهر قم شود تا در جشن حرم حضرت معصومه سلام‌الله علیها نیز خدمت کند. امید که بی‌ادبی نباشد:



ذکر

چه بود ذکر عارفان؟ علی علی علی علی
چه بود روشنای جان؟ علی علی علی علی

که بود خالق جهان؟ خدا خدا خدا خدا
که داشت از خدا نشان؟ علی علی علی علی

گدای شاه کیست، هان؟ منم منم منم منم
مرا چه کس دهد امان؟ علی علی علی علی

هزار نغمه پیش از این، سروده‌اند در زمین
ولی یکی‌ست جاودان: علی علی علی علی

لوای فتحِ اوست: نور، بیان مدحِ اوست: نور
نگاه کن به کهکشان: علی علی علی علی

اگر خداخداکنی ، تمام شب دعا کنی
رسد ندا از آسمان: علی علی علی علی

از این زمین به آسمان، فقط یکی‌ست نردبان
و پله‌های نردبان: علی علی علی علی

که بوده کعبه مولدش؟ کنار حق تولدش؟
به‌جز امیرمومنان؟ علی علی علی علی

به خوابگاه مصطفی که خفت وقت ابتلا
شب هجوم بی‌امان؟ علی علی علی علی

که روز کارزار خود، به برق ذوالفقار خود
بسوخت جان کافران؟ علی علی علی علی

به بدر و خندق و اُحد به خیبر و حنَین شد
چه کس هماره جانفشان؟ علی علی علی علی

که در رکوع، بی‌ریا، زکات داده بر گدا
چنانکه کرده حق بیان؟ علی علی علی علی

بخوان بخوان غدیر شد، به مومنان امیر شد
دهل‌زنان و کف‌زنان: علی علی علی علی

مهی چنین مبارکت، الا زمین! مبارکت
بچرخ دور او بخوان: علی علی علی علی

خوش‌اند خوش، چو انسیان، به‌زیر خاک جنیان
که شد امام انس‌وجان: علی علی علی علی

برای دین امیر بس، برای خلق: دادرس
برای شیعه، آرمان: علی علی علی علی

یتیم، خنده‌رو شده، فقیر، بذله‌گو شده
به‌این امام مهربان: علی علی علی علی

علی‌ست ذکر اولم، علی‌ست ورد آخرم
و اسم حیّ لامکان: علی علی علی علی

امام اولین و هم امام چار و هشت و ده
بگویمت یکان یکان: علی علی علی علی

 

***

تو را که بی‌نوا شدی، از این و آن جدا شدی
چه کس شود نگاهبان؟ علی علی علی علی

مرا که دل شکسته‌ام، خمیر و خورد و خسته‌ام
که ره دهد به آستان؟ علی علی علی علی

نگاه ما به سوی تو، به جستجوی روی تو
در این جهان و آن جهان: علی! علی! علی! علی!

چو دود، خاستم ز جا، که سوختی دل مرا
به کوره‌های امتحان، علی! علی! علی! علی!

ز هجر باغ روی تو، بسوخت دل به‌بوی تو
قسیم دوزخ و جنان: علی! علی! علی! علی!

در آن زمان که هیچکس، نیایدش به لب نفس
بگیر دست ناتوان، علی! علی! علی! علی!

 

***

هرآن زمان که این زبان، هنوز هست در دهان
به ذکر توست همچنان: علی! علی! علی! علی!

 

 


 

+ خوانش این شعر توسط دکتر میثم مطیعی در حرم حضرت معصومه سلام الله علیها به مناسبت عید غدیر (مرداد1398)

 

  • حسن صنوبری
۱۲
شهریور

این شعر را یک‌روز در مکه سرانداختم و نا‌تمام ماند، شب اول محرم تمامش کردم:

 

 

از خاک مکه بر حرم کربلا سلام
از خانهٔ خداست به خون خدا سلام

بادا سلام زم‌زم، بر ساحل فرات
بر دشت نینواست، ز دشت منا سلام

از چار رکن خانه به شش‌گوشهٔ حسین
وز قبله سوی قبّهٔ آن پیشوا سلام

از مولد النبی و ز غار حرای او
بادا به پارهٔ جگر مصطفی سلام

از مولد علی و ز رکن یمانی‌اش
بر مدفن سر پسر مرتضی سلام

از مدفن خدیجهٔ کبری و غربتش
بادا همی به زادهٔ خیرالنسا سلام

از‌ حجر اسمعیل به آن قبر کوچکی
که برده پای قبر حسین التجا سلام

از حنجر ذبیح به آن حنجر ظریف
که پاره‌پاره شد به ره حق فدا سلام

زآن حاجیان که حج به تمامی گذاشتند
بر‌ حج ناتمام شه نینوا سلام

از مروه و‌ صفا و بهین سالکانشان
بر زائران آن حرم باصفا سلام

از این سیاه‌‌پردهٔ کعبه، به تعزیت
بر سرخ‌فام پرچم کرب و بلا سلام

*


شد زردروی چهرهٔ نیکان، محرٌم است
از این دل سیاه به آن کیمیا سلام

کعبه سیاه‌پوش شده پیش از همه
تا که کند به ساحت آل عبا سلام

شد میرگریه زمزم و بر شاه تشنگان
دارد به اشک خویش بدون صدا سلام

مُحرِم نشد هرآنکه نگردید گرد تو
آه ای یگانه مُحرِمِ خونین‌ردا! سلام

حاجی نشد هرآنکه تو را در حرم ندید
ای بی‌غبار آینهٔ حق‌نما! سلام

ما سر به حلق داده، تو از حلق سر دهی
از بندگان تن به شه سر جدا سلام

*

 

 تا بشنوم جواب سلام خود از حبیب
از این دل غریب به آن آشنا سلام

از این گلوی خسته به آن حنجر رسا
از این دل شکسته به دارالشفا سلام

هرچند نیست سنخیتی بین ما ولی
از‌ تو مرا نگاهی و از من تو را سلام

 

  • حسن صنوبری
۲۳
تیر

 

مقصد اینجاست ندای طلب اینجا شنوند

بختیان را ز جرس صبح‌دم آوا شنوند ...

عرشیان بانگ «ولله علی الناس» زنند

پاسخ از خلق «سمعنا و اطعنا» شنوند

از سر و پای در آیند سراپا به نیاز

تا «تعال» از ملک العرش تعالی شنوند

  • حسن صنوبری
۰۵
مهر

تیتر دوم: «حق با فرشته‎ها بود»

پ ن : دلم می‎خواست فیه ما فیه‎م را با یک مطلب دیگر و شادتر به‎روز کنم همین روزها.

و می‎خواستم پاسخ‎های تفصیلی و حرف‎هایی را که بهشان فکر کردم برای کامنت‎ها و وبلاگ‎ها بنویسم، اما هرچه می‎گذرد این داستان «مِنا» آنقدر حالم را بدتر می‎کند که خجالت می‎کشم از چیز دیگری اینجا بنویسم، اصلا نمی‎توانم هم اگر بخواهم.

*

اولین خبر که آمد، گفتم سعودی دارد پولی را که از مسلمان‎ها می‎گیرد برای حفظ جان و رفاهشان در حج، خرج کشتن یمنی‎ها می‎کند و اینجا داستان فقط داستان سهل‎انگاری و کوتاهی است. ولی هرچی بیشتر می‎گذرد و بیشتر فکر می‎کنم و خبرهای بیشتری می‎آید و آمار کشته‎ها چند برابر می‎شود داستان شکل دیگری به خودش می‎گیرد و آدم بیشتر حالش بهم می‎خورد از این هیولاهای آدمکش. از این پلیس‎های خبیث که دیوار راه مردم شدند. از این تکرار دوبارۀ حج خونین.

*

پریشب دیروقت داشتم در خیابان راه می‎رفتم، از کنار یک سالن عروسی رد شدم، خب مردم شاد بودند و داشتند سر و صدا می‎کردند و ماشین‎ها پشت سر هم آهنگ شیش و هشت پخش می‎کردند؛ به در سالن که رسیدم ناگهان دیدم یک خانم بسیار راحت‎پوش با یک سگ وحشی و بزرگ از سالن آمد بیرون. بله دقیقا، سگ وحشی و بزرگ، از در سالن جشن عروسی. خانم لبخند شیکی به لب داشت و این سگ از کنار هرکسی رد می‎شد حالت حمله و توحش به خودش می‎گرفت؛ به همین خاطر چند لحظۀ یک‎بار یکی دیگر از خانم‎های میهمان جلوی سالن جیغی می‎زد و کنار می‎پرید تا سگ گازش نگیرد؛ خانم صاحب سگ هم سعی می‎کرد زنجیر را به طرف خودش بکشد. این منظره از شب اول پس از فاجعۀ منا و (روز اول عزای عمومی) در خیابان پیروزی را محال است فراموش کنم؛ بس که نمادهایی با خود دارد که همیشه سعی می‎کردم نادیده بگیرمشان. حمل سگ. حمل سگ توسط یک خانم. حمل سگ توسط یک خانم در محله‎های تقریبا پایین‎شهر و مذهبی. بردن یک سگ توسط یک خانم... به مجلس عروسی! . بردن یک سگ بزرگ و وحشی ...

*

دیروز یکی می‎گفت «اینها که شهید نیستند، نباید جو بدهیم، خب الکی کشته شدند». یکی دو نفر دیگر تقریبا مشابه هم گفتند: «شنیدم تو اخبار می‎گفتند عربستان باید مدیریت حج را به کشورهای اسلامی بدهد، حتما منظورشان ایران است! حالا اینها هم جوگیر شده‎اند فکر کردند اگر خودشان باشند اتفاقی نمی‎افتد و ایران خیلی توانش بالاست!». قطعاً برای اولی همان «مهاجرا الی الله» را کامل شرح کردم و برای دومی گفتم جمعیت منا یک دهم جمعیت اربعین بود، ثروت و بودجۀ عربستان ده برابر بودجۀ متولیان مراسم اربعین بود و  خطری که اربعین را از سوی داعش تهدید می‎کرد صدبرابر داستان منا بود که در امنیت کامل بود. و برایش گفتم این نداشتن اعتماد به نفس ملی به ارث رسیده از دوران رضاخان و پسرش تا امروز خیلی مسخره است، وقتی اربعین با آن مختصات دشوار و مدیریت ایرانی‎ها و شیعیان طوری اداره شد که خون از دماغ کسی نریخت و حج با این مختصات آسان تحت مدیریت سعودی‎ها و وهابی‎ها طی یک هفته دو فاجعۀ بزرگ داشت.

*

پدرم همیشه دیروقت برمی‎گردد خانه. امروز از غروب خانه بود. مادرم گفت چون اول خبر کشته شدن یکی از دوستانش را شنیده و بعد هم وقتی نشسته جلوی تلویزیون، فیلم جدیدی از کشته‎های آن‎روز پخش شده و در نهایت حالش بهم خورده.

*

از چند ماه پیش (فکر کنم ماه رمضان) می‎خواستم درمورد مسابقات قرائت قرآن امسال بنویسم. من هرسال از اینکه برگزیدۀ رتبۀ نخست مسابقات ایران یک ایرانی باشد شاکی بودم. مخصوصا سال قبل در «به رنگ آسمان» (که کلا به لطف بلاگفا دارد با خاک یکسان می‎شود و هیچ چی ازش نمانده) از این موضوع نوشته بودم. از اینکه برگزیدۀ ایرانی تفضل خاصی بر نفر دوم (که فیلیپینی بود) نداشت (اینجا) و اینکه قرائت قاری بخش حفظ بسیار هنرمندانه تر بود (بهزاد هژبری). چه اینکه سال‎ها شده بود که ما در مسابقات دیگر رتبه نمی‎آوردیم و هی در مسابقات خودمان اول می‎شدیم!

تا اینکه امسال یک اتفاق عجیب افتاد. پس از نه سال، ایران با قرائت یک قاری _انصافا هم خوش‎صدا هم خوش‎سیما_ یعنی آقای «محسن حاجی حسنی کارگر» در مسابقات مالزی (پر سابقه‎ترین مسابقه بین‎المللی قرائت قرآن کریم) اول شد. من خودم سبک قرائت ایشان را خیلی دوست نداشتم، اما او در سبک خودش واقعا زیبا و متین و دقیق می‎خواند و البته که مهم این بود که توانست بی پارتی‎بازی و هیچ شایبه‎ای چنین جایگاهی را کسب کند.

پس از فاجعۀ منا یکبار خبر کشته‎شدن او هم آمد، اما سریع توسط برادرش تکذیب شد. و بعد دوباره تایید شد.

دارند زیبایی‎های جهان را یکی‎یکی پرپر می‎کنند می‎ریزند زیر دست و پا.

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در مسابقات مالزی

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در جلسه آیت‎الله خامنه‎ای پس از مسابقات مالزی

فیلم قرائت محسن حاجی حسنی کارگر در جلسه آیت‎الله خامنه‎ای (در سنین نوجوانی)

آخرین قرائتش، در جوار کعبه (چند ثانیه) ---> و اذ جعلنا البیت مثابة للناس و امناً!

*

انشاالله که همۀ مفقودین، سالم پیدا شوندو انشاالله همه مجروحین به زودی زود شفا پیدا کنند.

ولی این آمار بالای مفقودین، آن‎هم چند روز پس از ماجرا مرا بسیار می‎ترساند و نگران می‎کند. من از دیدن این عدد «۳۲۵» مفقود، خیلی بیشتر از «۱۳۶» کشته می‎ترسم. خدا رحم کند.

و انشاالله که محاسبات عقلی من اینبار اشتباه باشد.

*

برای خدا از آن ابتدا _وقتی به پایان کار می‎نگریسته_ انسان دو چهره داشته. زشت و زیبا. آخرین نسخۀ قابیل و آخرین نسخۀ هابیل. نهایت زشتی و نهایت زیبایی. چهرۀ اول را فرشته‎ها هم می‎دیدند، اما چهرۀ دوم را فقط خودش می‎دید. امروز ما هم در بین این سعودی‎ها و همپیمانانشان می‎توانیم صورت کامل و تکامل‎یافتۀ آن چهرۀ کریه اولی را ببینیم. می‎توانیم ببینیم اما باز هم از بین نمی‎بریمش. باز منتظریم تا شاید روزی چهرۀ دوم را ببینیم و خودش کار را تمام کند. با انتظاری از این جنس، فعلا که حق با فرشته‎هاست.


"...تا ایشان را نباید، کسی نتوانند به ایشان رسیدن و ایشان را دیدن. مستوران حق را بی ارادت ایشان کی تواند دیدن و شناختن؟ این کار آسان نیست.
...فرشتگان فرومانده‎اند که «و نحسن نسبح بحمدک و نقدس لک». ما هم عشق‎ناکیم، روحانیانیم، نور محضیم. ایشان که آدمیانند، مشتی شکم‎خوارِ خون‎ریز که: «یسفکون الدماء»"

_فیه ما فیه/مولوی/156_


  • حسن صنوبری