در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اقتصاد» ثبت شده است

۲۲
ارديبهشت

این یادداشت را سال گذشته هنگام اکران فیلم طلا در جشنواره فجر نوشتم، همزمان با روزهای آغاز اکران اینترنتی این فیلم _16اردیبهشت99_ روزنامه قدس یادداشتم را منتشر کرده است.

 

http://bayanbox.ir/view/4723195688122128034/%D9%86%D9%82%D8%AF-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%B7%D9%84%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2-%D8%B4%D9%87%D8%A8%D8%A7%D8%B2%DB%8C.jpg

 

از پرویز شهبازی به مسعود نیلی

یادداشتی از حسن صنوبری

 

من اگر جای کارگردان بودم، طلا را به مسعود نیلی تقدیم می‌کردم. چون اگر فردی با آن تفکرات به اسم مسعود نیلی به دنیا نمی‌آمد، شاید فیلمی با این کیفیت هم به اسم طلا ساخته نمی‌شد.

حالا مفصلش را عرض می‌کنم خدمتتان:

«طلا» ساختۀ پرویز شهبازی یک فیلم تماشایی، با ضرب‌آهنگ تقریبا مناسب، داستان تقریبا سرراست و کارگردانی بسیار کم‌نقص است؛ بنابراین هنگام تماشایش حس نمی‌کنیم عمرمان دارد تلف می‌شود.

فیلم هیچ عیب و نقص آشکاری ندارد جز همینکه خودمان از وسط‌های فیلم می‌فهمیم قرار است باز مثل اکثریت فیلم‌های سال‌های اخیر سینمای ایران، همه‌چیز با تلخی و اندوه و نافرجامی به سرانجام برسد. آن‌هم فقط به خاطر یک شرایط جبری که بر جامعه حاکم است و در نتیجه مخاطب فیلم هیچ بهره‌ای از «امید» نمی‌برد. رویکردی که در دهۀ اخیر مخصوصا با حمایت جایزه‌های خارجی و رسانه‌های ایران‌ستیز برای سینمای ایران تثبیت شد و شاید نمایندۀ تام و تمامش «اصغر فرهادی» با فیلم‌هایی مثل «فروشنده» است.

اما تفاوت عمده‌ای که طلای شهبازی با فروشندۀ فرهادی و انبوه مقلدان فرهادی دارد این است که فیلم شهبازی واقعا یک فیلم است. طلا بر خلاف فروشنده و دیگر سیاهی‌لشگرهای سینمای روشنفکری، در حد خودش داستان‌پردازی جدی و ارزش سینمایی و زیبایی‌شناختی بدیعی دارد. چه اینکه کارگردان اثر جزو معدود سینماگران ایرانی است که هم در حوزۀ کارگردانی و هم نویسندگی خوش درخشیده است.

دیگر تفاوتِ طلا با آن فیلم‌های کلیشه‌ای این است که به تباهی فرد و جامعه، سیاهی فرد و جامعه را نمی‌افزاید. درست است که در این فیلم هم قرار است شاهد یک تراژدی باشیم و باز باید یک‌جورهایی به همه حق بدهیم؛ ولی این باعث نمی‌شود شهبازی تمام شخصیت‌ها را سیاه و ناخواسته اسیر خویی حیوانی و بی‌رحم تصویر کند. در این فیلم هم همه رو به تباهی‌اند ولی همه لزوما صددرصد سیاه نشده‌اند و همین هم جای شکرش باقی است! نه اینکه خوب باشد!

ما از این فیلم هم یاد می‌گیریم حتی اگر آدم خوبی باشیم، حتی اگر فرصت فرار به خارج را کنار بگذاریم، حتی اگر جوانانی خوش قلب و امیدوار باشیم، حتی اگر بخواهیم دست در دست هم دهیم به مهر و یک کسب و کار یا تولیدی خوب در میهنمان راه بیاندازیم و در این راه همه تلاشمان را بکنیم هم، قطعا شکست می‌خوریم!

شاید به نظر خیلی‌ها این یک پیام بیش از حد نومیدانه و همراه سیاه‌نمایی است. با این نظر هم مخالفم هم موافقم. چرا مخالفم؟ چون می‌توانم به شهبازی برای نگارش این فیلم‌نامه حق بدهم. چون دارم در ایران پسا1396 و پیشا1400 زندگی می‌کنم. چون در همین زمان و مکان من هم گاهی عصرهای اول ماه گذارم به مغازه‌ها می‌افتد، گاهی غروب‌های آخر ماه از حساب بانکی‌ام موجودی می‌گیرم و گاهی از شنیدن اصطلاحاتی مثل «پس‌انداز» بلندبلند خنده‌ام می‌گیرد. کسی که اقتصاد عصر جهانگیری و نیلی را تجربه کرده باشد نمی‌تواند به پرویز شهبازی حق ندهد. شهبازی در این فیلم بسیار هنرمندانه و گاه بسیار استعاری سراغ موضوع «دلار»، «افزایش نرخ ارز» و «خروج طلا و ارز» از کشور رفته است. شهبازی در این فیلم نشان داده نتیجۀ شوخی دولت‌مردان ما با واژه‌‌های مهمی چون ارز، سکه، طلا، دلار، اقتصاد، دارو، تولید ملی، حمایت از کسب و کار داخلی، جوان‌گرایی و... در زندگی واقعی ایرانیان و آیندۀ جوانان و خردسالان ایرانی چه خواهد بود. شهبازی در این فیلم از طلا صحبت می‌کند و سعی می‌کند به ما بفهماند «طلا»ی واقعی چیست و چگونه از بین می‌رود و چگونه از کشور خارج می‌شود.

چرا با آن گزاره موافقم؟ چون در همین مملکت و در همین روزگار جوانانی با مشکلات به مراتب بیشتر آستین همت بالا زدند و زندگی خودشان را ساختند. هرچند با رنج و دشواری بسیار بیشتری به نسبت ده بیست سال قبل. کاش پرویز شهبازی قصه و زندگی این آدم‌ها را هم می‌دید و می‌ساخت. البته که هردو واقعیت هستند و نمی‌توان به کارگردان انگ دروغ‌گویی زد. ولی باید توجه کنیم تمرکز روی هرکدام از این دو واقعیت باعث از بین رفتن واقعیت دیگر می‌شود. تمرکز بیش از حد روی واقعیت تلخ اول، باعث می‌شود هیچ‌کس دیگر امیدی نداشته باشد و باور نکند که می‌شود در این شرایط موفق شود. از طرفی تمرکز روی واقعیت شیرین و نادیده‌گرفته‌شدۀ دوم هم باعث می‌شود انسان‌ها یاد بگیرند چگونه در بدترین شرایط هم بهترین انتخاب‌ها را داشته باشند و بتواند بر بزرگ‌ترین مشکلات و موانع سر راه هم پیروز شوند. اگر پرویز شهبازی واقعیت اول را ببیند و بسازد و از واقعیت دوم چشم‌پوشی کند؛ دروغ‌گو نیست ولی قطعا بی‌انصاف است.

اگر هنوز از تماشای تراژدی و فیلم‌های تلخ ایرانی خسته نشدید حتما به دیدن فیلم خوب وخوش‌ساخت طلا بروید. باز هم تاکید می‌کنم طلا یک تراژدی است، ولی سوگواری نیست. تلخ است، ولی زهر نیست. بنابراین فاصله دارد با دیگر فیلم‌های مبتذل ایرانی که مبتنی بر نومیدی و شکست‌اند. طلا مبتذل نیست و به یک‌بار تماشا حتما می‌ارزد.

کاش این فیلم رسما به آقای دکتر مسعود نیلی _مشاور ویژۀ رئیس‌جمهور در حوزۀ اقتصاد (در زمان ساخته شدن فیلم)_ و دیگر دولت‌مردانمان، به خصوص در دو حوزۀ اقتصاد و سیاست خارجی تقدیم می‌شد، تا این بزرگواران نتیجۀ تلاش‌هایشان را در سینما و سیمای ما ببینند. البته بی‌تقدیم‌نامه هم این فیلم ذاتا پیامی است از پرویز شهبازی به مسعود نیلی.

مگر می‌شود فراموش کنیم فردی مثل جناب نیلی و دیگر همراهانش با اصرار به افزایش نرخ ارز و بی‌اعتبار کردن پول ملی، چه فردایی را برای ما و فرزندانمان رقم زدند؟

  • حسن صنوبری
۲۳
دی

 

راستی «نانی» تولید مهر97 است و چپی تولید دی 97. ولی زود قضاوت نکنید!

 

یک شکلات خوب چه شکلاتی است؟

به نظرم من شکلاتی است که هم خوش‌طعم باشد هم تا حدی آدم را بگیرد و سیرکند: حداقل برای یک عصرانه همراه با نوشیدنی گرم در زمستان.

 

خب، قیمتِ یک شکلات خارجی خوب چند است؟ 

 

🍫تابلرون صدگرمی 22هزارتومان،

🍫ریتر اسپرت 100گرمی 9500تومان،

🍫بونتی 50 گرمی 9هزارتومان،

🍫متروی 50 گرمی 8500تومان،

🍫اسنیکرز 50 گرمی 8هزارتومان،

🍫مارس 50 گرمی 8هزارتومان،

🍫کیت کت 40 گرمی 6هزارتومان

🍫رولو (نستله) 50 گرمی 6هزارتومان،

🍫هوبی 30گرمی 5500تومان،

 

البته این قیمت‌ها صددرصد دقیق نیستند و مثل خیلی از جنس‌های خارجی دیگر با وضع افتضاح اقتصادمان و نبود نظارت‌های جدی، هرجا به قیمتی متفاوت فروخته می‌شوند. ولی قدر مسلم این است که شما یک شکلات پنجاه گرمی خارجی تقریبا خوب زیر پنج هزارتومان نمی‌توانید بخورید. حالا کاری نداریم به کهنه و مانده بودن اکثر این شکلات‌ها و همچنین تقلبی‌بودن و اصل‌نبودنشان. (جدا از اینکه به نظر من -که در این زمینه مدتی تحقیق جدی کردم- کلا کیفیت شکلات‌های ایرانی به‌مراتب از شکلات‌های خارجی بهتر است. )

 

درحالیکه درمورد شکلات‌های ایرانی واقعا قضیه فرق می‌کند. شکلات خوب و حتی عالی ایرانی (جدا از تازگی و سلامت و...) خیلی‌خیلی ارزان‌تر از شکلات‌های خارجی است. به ویژه محصولات شیرین عسل و تا حدی شرکت‌هایی چون شونیز (داداش برادر)، شوکوپارس (مینو)، باراکا (رضوان شکلات) فرمند و... . . مثلا شکلات محبوب نانی 30گرمی‌اش 500تومان و 50گرمی‌اش هزارتومان است. یعنی بین یک پنجم تا یک دهم قیمت شکلات‌های خارجی. نانی‌های دیگر و گران‌تر (مغزدار و...) هم بیش از 2هزارتومان نیستند.

 

من فکر می‌کردم در این گرانی وحشتناک که همه کالاها اعم از داخلی و خارجی قیمت خودشان را افزایش دادند لابد قیمت نانی هم خیلی گران شده. بعد از مدت‌ها به یاد دوران جوانی رفتم چندتا از این 30گرمی‌ها خریدم و با تعجب دیدم 500تومان است (تولید مهر97). همه هم می‌دانیم نانی از آن شکلات‌هاست که هم خوش‌طعم است هم آدم را می‌گیرد. چندروز پیش رفتم یک جعبه نانی 500تومانی (تولید دی97) خریدم و بردم خانه. در خانه که جعبه را بازکردم دیدم سایزش کوچکتر از سایز قبلی است. خیلی ناراحت شدم. یکی از قبلی‌ها هنوز مانده بود. وزنشان را چک کردم دیدم هردو +-30گرم هستند. باورم نشد. خودم وزنشان کردم. نانی قدیمی 30گرم بود و نانی جدید 32گرم. یعنی شکلات‌ها واقعا هم‌وزن بودند. حالا فهمیدید چه اتفاقی افتاده؟

 

شرکت شیرین عسل در مواجهه با افزایش هزینه‌های  تولید و گرانی‌های بی‌سابقه، به جای اینکه از کیفیت و کمیت محصول اصلی کم کند، از حجم بسته‌بندی کم کرده، که هم بتواند جلوی ضرر اقتصادی‌اش را بگیرد هم به مردمش کم‌فروشی نکرده باشد. آن‌هم در روزگاری که مدیریت فشل دولت ناتوان‌مندمان کاری کرده که خیلی‌ها برای کم‌فروشی و گران‌فروشی به خودشان «حق» می‌دهند. 

 

آدم وقتی چنین شعورهایی را می‌بیند نباید به ایرانی‌بودن خودش افتخار کند؟

  • حسن صنوبری
۰۴
فروردين

http://bayanbox.ir/view/8079905996891722546/booshehr.jpg
«عمارت کازرونی در بوشهر»

اولین‌بارم بود که به بوشهر می‌رفتم. شهر بسیار دوست‎داشتنی‎ای بود و از ته دل مرا دوست‎دار و هوادار خود کرد. هوادار مردمش، خون‎گرمی و مهربانی بی‎مانند مردمش، دریایش، آرامش و بی‎کرانی شگفت دریایش، عمارت‎های تاریخی‎اش، موسیقی‎اش، نوحه‎خوانی‎اش و... به نظرم بوشهر برای زندگی شهر خیلی خوبی‎ست...

  • حسن صنوبری
۰۸
بهمن

http://bayanbox.ir/view/3243773487772011288/SusanHosniDokht.png

گفت‎و‎گوی ویژۀ خبری دیشب شبکه دو (7 بهمن 1394) با اجرای «سوسن حُسنی‎دخت» بسیار دیدنی و خلاف‎آمد عادت بود.

این برنامه برنامه‎ای بود که وقتی رئیس کمیسیون کشاورزی مجلس از پشت تلفن گزارشش را دربارۀ قطعیت آلودگی فلزات سنگین برنج 1121 هند و اقرار مقام هندی به این مسئله گفت، رئیس انجمن واردکنندگان برنج (میهمان حاضر در برنامه) در پاسخش با کمال اعتماد به نفس گفت: «شما با این حرف‎هایتان دارید تمام نهادهای نظارتی را متهم می‎کنید! مگر کشور ما بی حساب کتاب است و نهاد نظارتی ندارد؟!» (یکی نیست بگوید: آخه آدمِ زرنگ! خب مجلس هم خودش نهاد نظارتی است دیگر!) و یا با اعتماد به نفسی دیگر: «با این حرف‎ها موجب تشویش اذهان عمومی جامعه و مخصوصا مردم مظلوم و مستضعفِ طبقات پایین می‎شوید که اکثریت خریداران این برنج هستند!» (یعنی باور کنیم کلان سرمایه‎داران که سودشان در نابودی تولید داخلی و افزایش واردات برنج آشغال هندی است، دارند این حرف را و آن واردات را به خاطر حمایت از مردم مستضعف انجام می‎دهند؟)

این برنامه برنامه‎ای بود که وقتی مجری (خانم حسنی‎دخت) به معاون بازرگانی شرکت بازرگانی دولت ایران (میهمان تلفنی) می‎گوید: «پس قبول دارید آن برنج‎های آشغال که بی‎مناقصه و با رانت و با بخشیدن نیمی از هزینه به آن فرد مشکوک واگذار کردید، تاریخ مصرف دارند و آن‎هم فقط تا ماه اسفند؟!» مسئول محترم خون‎سرد و راحت می‎گوید: «بله، ولی این برنج‌ها تا پایان اسفند به دست مردم می‌رسد و هیچ نگرانی از این بابت وجود ندارد»!

در چنین برنامه‎ای این خانم مجری بسیار مسلط و صریح حاضر شد.

با عذرخواهی از معدود مجری‎های خوب؛ باید عرض کنم: صداوسیمای ما پر شده است از انبوه مجری‎های احمق و دلقک و معیوب. به همین زیبایی و همین شدت که عرض کردم.

  • از انبوه گزارشگران خبری مثلا خیلی نوآور که به طرز لوس، مصنوعی و احمقانه‎ای لحن گزارشگریِ «کامران نجف‎زاده» را تقلید می‎کنند؛
  • تا انبوه مجریان جوان و مثلا پرانرژی و جذابی که به تقلید و تکرار چیزی در مایه‎های «فرزاد حسنی» مشغوند؛
  • تا آن‎دسته از آقایانِ «دخترِ خنگ و مظلوم»نمای مجری در برنامه‎های مذهبی که می‎توانند تا دوساعت با دهان نیمه‎باز به یک نقطه خیره بمانند؛
  • تا آن‎دسته از مجریان خبر که طابق النعل بالنعل با اسم کوچک صدا کردن هم‎دیگر و صمیمیت‎های مصنوعی ادای برنامه‎های خبری آمریکا و انگلیس را درمی‎آورند؛
  • تا آن با اعتماد به نفس‎هایی که اصلا حرمت کارشناس میهمان _ولو پیر باشد، ولو آیت‎الله، ولو بسیار دانشمند_ را نمی‎فهمند و مدام در حرفش پریده و اظهار فضل می‎کنند؛
  • تا آن بی‎هویت‎ها که در مقابل هر میهمان صاحب قدرت یا ثروتی _ولو وقیح، ولو بی‎منطق، ولو دروغ‎گو_ مثل مقوا ظاهر می‎شوند و ارزش حضوری‎شان از پارچ روی میز کم‎تر است...

این حجم بالا، بیش از اشتباهات عملی مجری‎های سیما، گویای اشتباهات نظری مدیران سیما است. صداوسیما زودتر باید فکری اساسی و ساختاری برای این موضوع بکند. باید درک کند که تقلید و تصنع بزرگ‎ترین دشمنان جذب مخاطب‎اند و...
... ای خوشا خلاقیت و صداقت.

گفت‎و‎گوی ویژۀ خبری دیشب با اجرای سوسن حسنی‎دخت وبا موضوع «میزان واردات برنج و تأثیر آن بر تنظیم بازار» بسیار دیدنی و خلاف‎آمد عادت بود. کاش شما هم دیده باشیدش. پیش از این هم چند اجرای خوب، متین، متفاوت و باشخصیتِ سوسن حسنی‎دخت را _عموماً دربرنامه‎های اقتصادی_ دیده بودم. این خیلی خوب است که یک مجری در یک امر متخصص شود و با هوشیاری و مطالعه در برنامه حاضر شود. این خیلی خوب است که مجری اهل خودنمایی نباشد و مودب باشد اما مقوا هم نباشد و حضوری هوشمندانه و فعال در بحث داشته باشد. و این خیلی بهتر می‎شود اگر این حضور هوشمندانه بتواند در خلال بحث‎ها دستِ فریبکارانِ اهل قدرت و ثروت و ستمگران در حق مردم را رو کند و با آگاه‎سازی مردم جلوی خیانت‎ها و حماقت‎ها را بگیرد. در برنامۀ اخیر گمان می‎کنم دو میهمان در استودیو و دو میهمان تلفنی حضور داشتند؛ از این چهار، سه نفر هم‎نظر بودند و در قبال ابهامات سوءمدیریت‎ها و خیانت‎های بحث واردات برنج (چه آمریکایی چه هندی) موضعی ماست‎مالی‎کننده و عادی‎جلوه‎دهنده داشتند و اینجا بود که حس کردم پرسش‎ها و هوشمندی‎های به‎جای مجری، واقعا و استثنائاً نمایندۀ مردم است.

فکر می‎کنم صداوسیما باید به جای بِرَند (و کانون توجه و ستاره و سلبریتی) کردنِ پسرمجری‎های بی‎شخصیت بزمی و مقلد، باید به فکر برندسازی مجری‎های فرهیخته، شجاع و باشخصیت باشد. صداوسیما نباید مخاطب عام را گدایی کند، باید آنقدر خوب و حرفه‎ای باشد که بتواند مخاطب عمومی را هم مشتاق کند. اهتمام به مخاطب خاص، در بلندمدت مخاطب عام را هم راضی می‎کند، اما اهتمام به مخاطب عام (آن‎هم سطحی‎ترین تلقی از این مخاطب) ابتدا با حذف مخاطب خاص همراه است و سپس اندک‎اندک به حذف مخاطب عام می‎انجامد.

خلاصه از طرف من به خانم حُسنی‎دخت بگویید: خانم مجری! با همین فرمان بران!
حتی تند تر!

این هم فیلم کامل برنامه:

 


* سوسنِ حُسنی‎دخت، خواهر سودابه حُسنی‎دخت، دیگر مجری و گویندۀ بخش‎های خبری سیماست.

 

  • حسن صنوبری