ما گدایان کوی اسکاریم
این سطرها را اخیرا پس از اعلام جایزه اسکار امسال در تلگرام نوشتم:
گفت: «خوشحالیم که دیدهشدیم. خوشحالیم و به هم تبریک میگوییم که اصغر فرهادی کاری کرد تا دوباره ایران و سینما ی ایران را ببینند.»
اما من میگویم: وای بر انسانی که حاضر باشد برای نمایش دادن چهرهاش در سیرک، نقش میمون را بازی کند.
این است حکایت گدایی جایزه اسکار ما با فیلم شرمآوری مثل فروشنده : تصویر کریهی از ایران، جهان ایرانی و انسانِ ایرانی، که باعث میشود آمریکا به او اسکار بدهد و انگلیس مردمش را رایگان میهمانِ تماشای این سیرک کند.
گفت: «ولی انصافا بیانیهی اسکار فرهادی خوب بود»
میگویم: رساترین، ماندگارترین و حقیقیترین بیانیه یک فیلمساز، فیلم اوست. ما با اصل بیانات ایشان در فروشنده کار داریم، نه چندخطی که برای بستن چشم هموطنانش مینویسد.
یاعلیمدد
__________
این سطرها، برای شهریور ماه است، وقتی فقط شایعه معرفی فروشنده برای اسکار از سوی جمهوری اسلامی آمده بود:
واقعا حقیرانهترین کار دنیا این است که فروشنده را -با همه ضعفهای ساختاریش، کلیشهای بودنهایش، تحقیری که نسبت به جامعه ایرانی دارد، دروغها و سفسطهها و اداها و ...- به عنوان نماینده ایران به اسکار بفرستیم فقط برای کسب جایزه. فیلمی که هرگز با «جدایی نادر از سیمین» قابل مقایسه نیست.
این تدبیر و واقعگرایی نیست. گدایی جایزه است. فیلمی که قرار است بفرستیم قرار است نماینده ما باشد فروشنده قطعا نماینده ما نیست. چه مای ایرانی چه مای اسلامی.
گدایی جایزه یعنی: ما وحشی هستیم، ما بیشعوریم، ما گاو شدیم، ما به هم رحم نمیکنیم، ما به هم اعتماد نداریم، ما هرروز دروغ میگوییم، ما فقیریم، ... پس لطفا به ما یک جایزه دیگر بدهید!
البته فکر نمیکنم مسئولان امر و روشنفکران تصمیمگیر دیگر اینقدر خود را به نفهمی بزنند. ماها یک کم زیادی به روشنفکرها بدبینیم. اینها هم آدمند بالاخره، فهم و شعور دارند.
__________
این هم لینک سه مطلب وبلاگی ام برای این فیلم:
1. کهنه فروش نونوار | تماشای آخرین فیلم اصغر فرهادی - بخش اول
2. زیباییشناسی مبتنی بر زشتی | تماشای آخرین فیلم اصغر فرهادی - بخش دوم
3. درباره برنامه هفت دیشب و نقد فروشنده
__________
میدانم یک روزی به این روزهایمان میخندیم. فقط امیدوارم خیلی بلند نخندیم.