در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

ما گدایان کوی اسکاریم

پنجشنبه, ۱۲ اسفند ق.ظ
http://bayanbox.ir/view/4201828222289035608/photo-2017-03-02-11-32-30.jpg



این سطرها را اخیرا پس از اعلام جایزه اسکار امسال در تلگرام نوشتم:

گفت: «خوشحالیم که دیده‌شدیم. خوشحالیم و به هم تبریک می‌گوییم که اصغر فرهادی کاری کرد تا دوباره ایران و سینما ی ایران را ببینند.»

اما من می‌گویم: وای بر انسانی که حاضر باشد برای نمایش دادن چهره‌اش در سیرک، نقش میمون را بازی کند.
این است حکایت گدایی جایزه اسکار ما با فیلم شرم‌آوری مثل فروشنده : تصویر کریهی از ایران، جهان ایرانی و انسانِ ایرانی، که باعث می‌شود آمریکا به او اسکار بدهد و  انگلیس مردمش را رایگان میهمانِ تماشای این سیرک کند.

گفت: «ولی انصافا بیانیه‌ی اسکار فرهادی خوب بود»

می‌گویم: رساترین، ماندگارترین و حقیقی‌ترین بیانیه یک فیلمساز، فیلم اوست. ما با اصل بیانات ایشان در فروشنده کار داریم، نه چندخطی که برای بستن چشم هموطنانش می‌نویسد.

یاعلی‌مدد



__________

این سطرها، برای شهریور ماه است، وقتی فقط شایعه معرفی فروشنده برای اسکار از سوی جمهوری اسلامی آمده بود:

واقعا حقیرانه‌ترین کار دنیا این است که فروشنده را -با همه ضعف‌های ساختاریش، کلیشه‌ای بودن‌هایش، تحقیری که نسبت به جامعه ایرانی دارد، دروغ‌ها و سفسطه‌ها و اداها و ...- به عنوان نماینده ایران به اسکار بفرستیم فقط برای کسب جایزه. فیلمی که هرگز با «جدایی نادر از سیمین» قابل مقایسه نیست.
این تدبیر و واقع‌گرایی نیست. گدایی جایزه است. فیلمی که قرار است بفرستیم قرار است نماینده ما باشد فروشنده قطعا نماینده ما نیست. چه مای ایرانی چه مای اسلامی.
گدایی جایزه یعنی: ما وحشی هستیم، ما بیشعوریم، ما گاو شدیم، ما به هم رحم نمی‌کنیم، ما به هم اعتماد نداریم، ما هرروز دروغ می‌گوییم، ما فقیریم، ... پس لطفا به ما یک جایزه دیگر بدهید!

البته فکر نمی‌کنم مسئولان امر و روشنفکران تصمیم‌گیر دیگر اینقدر خود را به نفهمی بزنند. ماها یک کم زیادی به روشنفکرها بدبینیم. این‌ها هم آدمند بالاخره، فهم و شعور دارند.


__________


این هم لینک سه مطلب وبلاگی ام برای این فیلم:


1. کهنه فروش نونوار | تماشای آخرین فیلم اصغر فرهادی - بخش اول

2. زیبایی‎شناسی مبتنی بر زشتی | تماشای آخرین فیلم اصغر فرهادی - بخش دوم

3. درباره برنامه هفت دیشب و نقد فروشنده



__________

میدانم یک روزی به این روزهایمان میخندیم. فقط امیدوارم خیلی بلند نخندیم.

نظرات  (۱۰)

  • آرزوهای نجیب (:
  • دیشب داشتم فیلم "مردی به نام اوه " رو می دیدم، (رقیب فیلم فروشنده برای اسکار)  یکی از کارکترهاش یه زن ایرانی به نام پروانه بود، اینقدری که این زن خوب بود، ایرانی های توی فیلم فروشنده نبودند! کلا بنظرم مردی به نام اوه نماینده ایران بود نه فروشنده! حالا بگذریم از اینکه بنظر من این فیلم حق بیشتری برای اسکار داشت نه فروشنده(:
    پاسخ:
    کارگردان یکی از رقبای جدی فروشنده در اسکار خودش اخیرا گفت: ««باید فروشنده اسکار می‌گرفت. ارزش حمایت از یک تفکر بیش از حمایت از یک فیلم است.»
    آنها میخواهند تفکر خودشان پیروز باشد نه فیلم ما
    در بیمار بودن جامعه ی ایران شکی نیست اما این که فرهادی احساس وظیفه کرده و خواسته به عنوان کارگردان فیلمی در این زمینه بسازه مثل این می مونه! که یکی از اعضا خانواده بیمار باشه و ما به جای درمانش بریم بلندگو دست بگیریم همه ی همسایه ها را خبر کنیم اونم با افزدون پیاز داغ
     مشکل این جاست که این قدر فیلم را درگیر کتنده و خوب در آمده که اسکار بگیره 
    مثلا اگه هیس دخترها فریاد نمی زنند هم اسکار می گرفت مشکل مشابهی داشت اما خب اون فیلم این قدر خوب ساخته نشده بود ... اونم یه مشکل اجتماعی بود مثل این...
    پاسخ:
    من هم در یکی از یادداشتهایم (زیبایی شناسی مبتنی بر زشتی) به همین پرداختم
    تفاوتمان این است که من این فیلم را مثل شما از لحاظ ساختاری هم حتی خوب نمیدانم و به نظرم بسیار شعاری است
    +ولی در کل فیلم را دوستش نداشتم 
    پیوست به کامنت قبلم
    وقتی یادداشت شما را در زمان اکران فروشنده خواندم میخواستم بنویسم که من هم مثل شما جدایی را دوست نداشتم اما«گذشته» فوق العاده بود در نمایش سرگشتگی و پریشانی آدمهای امروزی و حیف است که این فیلم رانبینید اما چون فروشنده را ندیده بودم ،گذاشتم برای بعد از دیدن فیلم. بعد هم آنقدر که شنیدم از بد بودن و تلخ بودن و افسرده سازی فیلم که مدام به تعویق افتاد.
    حالا اما فیلم را دیده ام و متحیرم و شرمسار از این همه هجوم ونقد غیر منصفانه و شاید بی شرمانه نسبت به یک هم وطن هنرمند
    خصوصا که معتقدم فرهادی خود در این فیلم بسیار هنرمندانه از تلخی نگاهش کاسته بود می پرسید کجا؟ آنجاکه مرد در اوج بحران رفتار منطقی و عاشقانه با همسرش داشت(این برای معرفی مرد ایرانی بد است؟؟ به یاد بیاورید مردهای ایرانی فیلمهای قبلی فیلمساز را بی منطق و عربده کش ) آنجا که رعنا خود برای تغییر حال و هوای خود و خانه اش متوسل به پسرک می شود(به جای زار زدن و خودزنی و تر ک دنیا و مافیها) آنجا که همسایه جان رعنا را نجات می دهند و بی تفاوت از کنار آدمهایی که نمیشناسند رد نمی شوندو . . 
    حتما شنیدید که زاویه نگاه شما به یک موضوع دیدگاه شما را تعیین می کند
    زاویه نگاه شما : پیرمردی شریف و خانواده دار و مظلوم مورد تهاجم قرار میگیر
    زاویه نگاه من : حتی پیرمردی شریف و خانواده دار و مظلوم در کمین لغزش است (و فیلمساز در ایتدای فیلم درتاکسی می گوید که از ظاهر شخصیتی هیچ کس نمی توان او را از لغزش بری دانست) و وضعیت کنونی جامعه ما خصوصا در موارد خیانت و غریزه جنسی خود دلیلی بر این مدعاست. و فرهادی فریاد می زند که تک تک شما در معرض این لغزش هستید و شما می توانید ادعا کنید که غیر ازین است؟!؟
    پاسخ:
    به احترام شما احتمالا گذشته را خواهم دید
    علی ای حال در این مورد به خصوص با جنابعالی موافق نیستم
    نخست اینکه عاشقانه خاصی بین خانم و آقا ندیدم. اتفاقا هرچه میگذشت این مرد ایرانی خشن تر و نامهربان تر میشد
    کدام پسرک؟! فراموش کرده ام
    اینکه یک خانم همسایه درب و داغانش را جمع کند ببرد خیلی هم نشانه اوج فرهنگ و اخلاق نیست؛ از بدیهیات است . از قضا تیکه پرانی ها و ادبیات دیگر همسایگان و افراد جامعه بیشتر به چشم می آید

    علی ای حال نکته اصلی و منطقی همینجاست که زاویه نگاه بنده و حضرتعالی اهمیتی ندارد. چون این یک نمایش است و یک کارگردان دارد؛ یک واقعیت بیرونی نیست. در یک فیلم هم زاویه نگاه دوربین و کارگردان مهم است. این اتفاق نیفتاده. دقت بفرمایید داریم درباره سینما سخن میگوییم.
    زاویه نگاه کارگردان این است: حتی پیرمرد نجیب و زحمتکش و فقیر جامعه هم متجاوز است و حتی جوان فرهیخته جامعه هم وحشی و جاهل است. یعنی وارونگی همه ویژگی های مثبت و در نتیجه القای حس بدبینی به مخاطب و سیاه نمایی جامعه.
    در این که اسکار سیاسی است شکی نیست اما اینکه یک ایرانی با هنر و ذکاوت خود از سیاست آنها علیه خودشان استفاده کرده افتخارآمیز نیست؟؟؟؟؟؟
    حرف این نیست که فرهادی بهترین فیلمساز ایرانی است حرف این است که اولا فرهادی فیلم جهانی ساختن بلد است(فیلم را بی صدا هم ببینید داستان را می فهمید و احساس شخصیت ها درگیرتان می کند فارغ از فرهنگ و ملیتی که دارید خصوصا بازی بی نظیر شهاب حسینی)دوم اینکه فرهادی انصافا آدم شریفی است اسکار گرفته، بی مهری دیده، فیلمش حتی اگر درایران اکران نشود دیده می شود،امکان ساخت فیلم در خیلی جاهای دیگر دارد بازهم در تمام لحظات فیلم به قوانین شرعی و عرفی فیلمسازی در ایران پایبند است این نشانه احترام به ایران و ایرانی نیست؟؟؟اصلا شاید فرهادی انتخاب بد ما بین بد و بدتر باشد ولی شما گزینه بهتری دارید؟کارگردانی داریم با زبان جهانی و بهتر از فرهادی؟؟؟
    اصلا همه اینها هم به کنار شما از نگاه اسلامی گفتید کدام اسلام؟همان که قراربود به پیروی از پیامبرش اشداء علی الکفار رحماء بینهم باشد؟؟؟؟فرهادی و امثال فرهادی بمانند و تحت تأثیر رأفت اسلامی و تحت نام جمهوری اسلامی ایران فیلم بسازند بهتر است یا مثل خیلی ها در این سالهای اخیر بروند و از هنرشان علیه ایران استفاده شود؟؟
    شما را جوانی هنرمند می دانم با زبانی سرخ و جسور در عبور از تعصبات 
    یادتان باشد در تاریخ این مملکت هیچ چیز به اندازه تعصبات و زنده باد مرده بادهای کورکورانه به این کشور آسیب نزده است و حیف است حیف. . .
    پاسخ:
    اگر علیه خودشان استفاده کرده بود اسکار نمیگرفت و در انگلیس مردم را رایگان به تماشایش نمیبردند :)
    اگر منظور از جهان آمریکا و انگلیس؛ آنهم دولتمردانشان باشد بله. فرهادی بلد است جهانی بسازد. درست است که من اگر فیلم را بی صدا ببینم حس نفرت و رخوتش به من منتقل میشود؛ اما واقعا فیلم را نمیفهمم؛ چون فیلمهای ایشان دیالوگ محور و ماجرا محور است؛ هنر تصویری خاصی ندارد. برای ابراز چنین ادعاهایی حتما ازتان خواهش میکنم فیلمهای کارگردانی مثل کیم کی دوک را نگاه کنید؛ بعد چنین افتخاراتی را نصیب جناب فرهادی کنید. همچنین کارگردانهای خیلی بهتری نسبت به ایشان در ایران داشتیم و داریم. چه با نگاه جهانی چه غیر از آن. علی حاتمی. حمید نعمت الله. مجید مجیدی. ابراهیم حاتمی کیا. محمدعلی طالبی. محمدحسین مهدویان ...
    نکته مهم این است که این هنر نه که علیه ایران باشد فقط؛ علیه انسانیت و اخلاق است. من کسی نیستم که بگویم همینکه طرف اسکار گرفت حالا به هر قیمتی؛ به نفع من است. من برای قضاوت حتما به انسان، به اخلاق، به ایران و اسلام فکر میکنم. همچنین به هنر. و دردا که در هیچکدامش فروشنده نمره بالایی نمیگیرد.
    علی ای حال من نگفتم بروید فرهادی را اعدام کنید یا اخراج کنید؛ گفتم مراقب باشیم همه چیز خانه پدری با هم به ثمن بخس به فروش نرود. برای این ارزیابی هم تعصبی نورزیدم. برای ندیدن گذشته تعصب وریزدم و گفتم لابد مثل قبلی است. ولی این یکی را در اولین روزهای اکران عمومی رفتم دیدم با امید تغییر. اما خب تغییری در کار نبود به جز بدتر شدن. فحش و شعار و مرده باد کورکورانه هم ندادم. دوتا مطلب نوشتم و ادله ام را گفتم. اگر نخواندید آن دوتا را هم حتما بخوانید بعد مرا قضاوت بفرمایید.
    سلام حسن آقا
    احوالات گرامی؟
    فروشنده چیه؟ یا کیه؟!!!!
    آسوده منم که خر ندارم/از قیمت کاه و جو خبر ندارم!
    راستی داریم یه فیلم تاریخی شبه مستند می سازیم.(قاجار) فیلمنامه خوب سراغ داشتی معرفی کن. اجرکم عندالله
    یا علی
    پاسخ:
    سلام علیکم
    دارید فیلم را میسازید؛ وسطش میگویید فیلمنامه خوب سراغ بگیرم؟ :)
    سلام
    از اینها بگذریم که زیاد له و علیه فیلم و اسکار شنیده ایم.
    چند کتاب شعر نیمایی خوب برای ما معرفی کنید ترجیحا تازه باشد. در حد نام کتاب و نویسنده هم راضی هستم.
    غزل یا شعر به هر قالب دیگری هم باشد می پذیریم.
    ممنون و ببخشید که کمی دستوری شد جملاتم 
    پاسخ:
    سلام
    چشم
    ولی باید بدانم پیش از این چه خوانده اید که پیشنهادم تکراری نباشد
    سلام
    اکثر شاعرای معروف معاصر که اون دنیا رو پر از شاعر کردن رو خوندم مثل اخوان و فروغ و سهراب و نصرت و...
    از تازه هام مرحوم احمد عزیزی(کفشها)و قیصر (دستور زبان عشق و تنفس صبح وگلها همه) سیدحسن حسینی (شاعری در مشعر بالهای بایگانی و فستیوال  فاضل (هر ۵ کتاب) و شکارسری(چتر شورشی و شکلهای فروتنی و عاشقانه های برای دشمن و عاشقانه های پکن) مودب (عاشقانه های پسر نوح و مرده ها و سفر بمباران و روضه در تکیه و کهکشان) از گروس م حفره ها از باباش هوای حوصله  ایمای سامانی از کاظم بهمنی هم عطارد از بیژن نجدی یه کتاب شعر به اسم واقعیت رویای من است کتاب مترسک عاشق چشمان زاغ از رجبعلی زاده از سید علی صالحی هم چند تا کتاب خوندم  از امیری اسفندقه خجالت می کشم و ورمشور از معلم اون کتاب مثنوی سخته آخرش توضیح داره تو کتاب درسی هم ازش هست الان اسمش یادم نمیاد دیگه زیادن شما معرفی کن اگه تکراری بود ما نمی خونیم شاید یکی دیگه اینجا رو دید استفاده کرد
    پاسخ:
    سلام علیکم
    بزرگوار! منظورم کتابهای نیمایی و شعرهای نیمایی سرایان بود :) . شما فرمودید نیمایی معرفی کنم.
    علی ای حال بزرگان که همان اخوان ثالث و فروغ فرخزاد و سهراب سپهری باشند را خوانده اید. اصل هم همینها هستند
    می ماند خود نیما که اصل الاصول است.
    و کارهای نیمایی نامهایی چون محمدرضا شفیعی کدکنی، محمد زهری، احمد شاملو، منوچهر آتشی و...
    اما از آنان که هستند به نظرم مهمترین امیری اسفندقه است. به ویژه با کتابهایی مثل «ولی دوشنبه آه»، «نماشم» و «دهلی ستاره بود».
    استاد معلم هم یک منظومه نیمایی زیبا دارد: «مجلس حر بن یزید ریاحی»
    اکنون اینها به ذهنم میرسند


    و بزرگوارید که قابل دانستید برای نظرپرسی
    سلام
    عید هم مبارک
    چقدر دیر یاد آن قصیده زیبای خروش افتادم که:
    تصدیقشان به خاطر انکار تازه‌ای ست
    باورنکردنی‌ست اگر باورت کنند
    سگ باش و هرزه‌گرد و مخواه این مشعبدان
    در سیرکهای هرشبه شیر نرت کنند
    اسکار یا نوبل چه تمنای کوچکی
    باید قبول مردم این کشورت کنند.

    پاسخ:
    سلام
    عید شما هم مبارک بزرگوار
    بله، آن قصیده شگفت‌انگیز است و من هم ناخودآگاه متاثرم از اندیشه‌اش
    سلام
    ممنون بابت معرفی کتابها
    نماشم رو هم قبلا خوانده بودم.
    واقعا ممنون که وقت گذاشتین و جواب دادین

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">