در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

حسن صنوبری

در آن نیامده ایّام

ثُمَّ نَادَى بِأَعْلَى صَوْتِهِ :
الْجِهَادَ الْجِهَادَ عِبَادَ اللَّهِ
أَلَا وَ إِنِّی مُعَسْکِرٌ فِی یَومِی هَذَا
فَمَنْ أَرَادَ الرَّوَاحَ إِلَى اللَّهِ
فَلْیَخْرُجْ .

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات

و قتلوا حتی قلوا

دوشنبه, ۲۱ تیر ق.ظ

ذکر مردان خدا در نهج البلاغه

«ایها الناس، انا قد اصبحنا فی دهر عنود، و زمن کنود ...»

   خطبۀ سی‎دوم نهج‎البلاغه خطبۀ خاصی است که با عبارت بالا آغاز می‎شود؛ با ترجمۀ گرمارودی: «ای مردم ما در زمانی ستیزه‎جو و روزگاری سخت به‎سر می‎بریم»

خطبه خطبۀ خاص و زیبایی‎ست. در پارۀ دوم خطبه امام علی (علیه السلام) می‎فرمایند: «الناس علی اربعه اصناف» : «مردم چهار گروه‎اند». سپس امام، این چهار گروه را برمی‎شمارند که شاید یکی از دیگری بدتر باشند. چهار گروه بد. پس از وصف چهار گروه، امام به وصف گروهی دیگر می‎پردازند. یعنی به جای چهارگروه معهود در ابتدای خطبه، این خطبه به روایت پنج گروه می‎پردازد. در پی‎نوشت ترجمه نهج‎البلاغه زنده‎یاد علی‎اصغر فقیهی نوشته است:

«ابن ابی‎الحدید گوید: چرا امیرالمؤمنین این گروه را به دنبال چهار گروه مذکور به عنوان صنف پنجم نیاورد؟ در جواب این سوال گفته شده است که چهار صنف اول جدا از متقین هستند و متقین برابر آن‎ها قرار دارند»

در نسخه‎ای که جناب گرمارودی استفاده کرده این سطر در مقدمه سید رضی بر خطبه وجود دارد: «یقسم الناس فیه خمسه انصاف» (مردم را به پنج گروه تقسیم می‎کند). گرمارودی در پی نوشت همان سخن امام (الناس علی اربعه اصناف) نوشته است:

تعجب نفرمایید که در صدر خطبه مردم به پنج گروه تقسیم شده‎اند و اینجا امام می‎فرماید مردم چهار دسته‎اند.این چهار دسته بزهکارانند و دستۀ پنجم را که نیکوکارند امام چند سطر بعد ذکر می‎فرمایند»

تقریبا مشابه سخن مرحوم فقیهی. علی‎ای‎حال سخن ایشان کفایت نمی‎کند آن پرسش نخست ابن ابی الحدید را.تفاوت در محتوای گروه‎ها باعث نمی‎شود امام ابتدا بگوید مردم چهار دسته‎اند. یا باید بگوید مردم پنج دسته‎اند یا باید بگوید مردم بزهکارم چهار گروه‎اند. و ما هم با اعتقادی که به دانش الهی و اطلاعی که از بلاغت و فصاحت امام داریم بر این باوریم این بخش سخن امام سهوی نبوده است. چیزی که به جز اعتقاد، توسط سیاق سخن هم مشخص می‎شود.

بخش مربوط به هرکدام از آن چهار گروه مردم ساختار واحدی مثل دیگری دارد و با «منهم» (از ایشان) آغاز می‎شود. «منهم» یعنی یک گروه از ایشان چنینند. اما بخش پایانی با سیاقی دیگر آغاز می‎شود «و بقی رجال» : «آنک مردانی باقی می‎مانند که...». یعنی چی؟ به نظر بنده یعنی «الناس» و اصل و اساس مردم بر آن چهار گروه استوارند؛ مردم چنینند؛ حال اگر چیز دیگری می‎ماند آنقدر کم است و قلیل است و استثناست که جزو مردم حساب نمی‎شود. لذا در تعریف مردم اصلا آن گروه حساب نمی‎شوند و مورد اشاره قرار نمی‎گیرند. فرض بفرمایید در چندجا یک کلاغ سفید هم دیده شده باشد، باز هم در تعریف کلاغ از سیاهی او سخن گفته می‎شوند. دوچرخه پرنده ساخته شده، اما کسی نمی‎گوید دوچرخه پرنده از اقسام دوچرخه است، بس که استثنایی و اندک است. امام (علیه السلام) نیز وقتی گفته است مردم چهار گروه‎اند و بعد از گروه پنجمی هم سخن گفته، نه سهو و اشتباه است نه علت متفاوت بودن چهار گروه اول یا گروه پنجم است، بلکه علت اصل بودن و اشتمال گروه اول است. مدرم همین چهار گروهند، حالا اگر چیز دیگری هم هست استثناست و نمی‎شود خیلی امیدوار بود به شمارشان.

و اما آن بخش زیبا و خواندنی و استثنایی خطبه. بخشی امیر مومنان که با زیبایی و شکوه هرچه تمام‎تر به وصف آن گروه استثنایی مردان خدا می‎پردازد:

(با توجه به موسیقی متن می‎نویسمش)


 وَ بَقِیَ رِجَالٌ

غَضَّ أَبْصَارَهُمْ ذِکْرُ الْمَرْجِعِ 

وَ أَرَاقَ دُمُوعَهُمْ خَوْفُ الْمَحْشَرِ

فَهُمْ بَیْنَ شَرِیدٍ نَادٍّ

وَ خَائِفٍ مَقْمُوعٍ

وَ سَاکِتٍ مَکْعُومٍ

وَ دَاعٍ مُخْلِصٍ

وَ ثَکْلَانَ مُوجَعٍ

قَدْ أَخْمَلَتْهُمُ التَّقِیَّةُ

وَ شَمِلَتْهُمُ الذِّلَّةُ
فَهُمْ فِی بَحْرٍ أُجَاجٍ


أَفْوَاهُهُمْ ضَامِزَةٌ
وَ قُلُوبُهُمْ قَرِحَةٌ

قَدْ وَعَظُوا حَتَّى مَلُّوا
وَ قُهِرُوا حَتَّى ذَلُّوا
وَ قُتِلُوا حَتَّى قَلُّوا .


(در این میان) مردانی باقی مانده‎اند

که یاد روز بازگشت چشمانشان را فروبسته

و ترس روز رستاخیز اشک‎هایشان را جاری ساخته


گروهی از ایشان از جامعه رانده و گوشه گرفته‎اند
گروهی ترسان و سرکوب‎شده
گروهی ساکت و لب فروبسته
گروهی -هنوز- مخلصانه دعوت‎کننده به خدا
و گروهی گریان و رنجور


«تقیه» آنان را از چشم‎ها انداخته
و ناتوانی آنان را در بر گرفته
گویی در دریای نمک فروشده‎اند


دهان‎هاشان بسته
دل‎هاشان شکسته


آنقدر پند دادند که خود ملول شدند
آنقدر شکست‎خوردند که ناتوان و زار شدند
و آنقدر کشته‎شدند، که انگشت‎شمار شدند



ترجمه از من است، اما با توجه به همان ترجمه‎های عزیز که در یادداشت اخیر با همین موضوع آوردم. (اینجا). بیشتر ترجمه دشتی.

نظرات  (۶)

  • کوثر متقی
  • خیلی ممنون
    پست هایی که از نهج البلاغه این جاهست دل نشین است زیااااد
    مثل آخرین خطبه ی ایستاده ...
    پاسخ:
    خیلی ممنونم. نظر لطف شماست
    خدا کند چنین باشد. آرزویم همین است
  • فاطمه غلامی
  • و بقیه یعنی فقط علی ...
    پاسخ:
    کی میشود شبیه تو پیدا علی علی
    سلام برحسن آقای صنوبری گل
    و تسلیت ساگشت تخریب بهشت بقیع
    تشکر از ریزه های قلمتان...
    راتی یک چیزی می خواستم بگویم و اصلا قصدم از آن کسر شأن ترجمه و زحمات مرحوم دشتی نیست. خودم ایشان را می دیدم و از نزدیک با کارهایشان مرتبط بودم. واقعا از جهات تلاش و کوشش و دغدغه مندی، کم نظیر بود. حتی یک روز کتابی به ایشان دادم تا یک جمله یادگاری برایم رویش بنویسد -با اینکه دوستان اطراف چیزی نمی گفتند- ولی قبول نکرد و گفت اگر برای شما بنویسم بعد برای این دوستان ننویسم حالم ناخوش می شود.
    یعنی کلا زوایای مقوله ی عدالت رو خوب کاویده بود
    زیاد هم از بی عدالتی می گفت. احتمالا هم او را ارباب زر و زور کشتند. ولو با تصادف.
    به قول یکی از همسایه ها که از بیوتروریسم حرف می زدو آقای طالب زاده، ایشان هم ترور شد. توسط خودی های بیگانه تر از بیگانه. چه بسا مثل وزیر دادگستری اسبق و مرحوم عین صاد وووو
    بگذریم.
    حرفی که می خواستم بزنم این است که مرحوم دشتی به رغم تلاش بسیار، سواد دینی شان جزو پایین تر سوادهای مترجمان بالفعل نهج البلاغه بود. اشتباهات عدیده در ترجمه ی الفاظ و عبارت ها و غیره. گاهی هم ماست مالی به تمام معنا. در چاپ های بعد و بعد از رحلتشان، بعضی اشتباهات ترجمه شان اصلاح شده ولی نه همه اش.
    جمله ای هم که از حضرت آقا در باب بی نظیر بودن ترجمه شان در ابتدای نهج ها چاپ می شود درست نیست و با واسطه از آقا شنیده ام که از این مطلب ناخشنود بوده اند.
    آقا از زحمات ایشان و ابتکاراتشان-مثلا تطبیق علوم و یافته های نو با مطالبی نهج، و لو به صورت احتمالی- خیلی خوشش می آید و از فهرست آخر کتاب، نه از اصل ترجمه.
    مدحی که در جلسه از خانواده مرحوم دشتی شده بود را آنها نقل به معنا به صورت آن جمله در ابتدای نهج چاپ می کنند و کسی که اهل فن باشد و ترجمه ی مرحوم دشتی و آن جمله ی آقا را ببیند، نتیجه می گیرد رهبر ایران، آدم کج سلیقه و کم سوادی است.
    بنیاد نهج البلاغه در حال برگزاری کنگره ی عهد مالک اشتر است و با آنها الکی همراهم. در دلم مانده این چیزی را که شنیده ام به خود آقا بگویم. اگر مجال مهیا شد می پرسم. هر چند آقا هم خصلتی دارند و آن اینکه خیلی از نسبت های نادرستی که به ایشان می دهند، دامن بر نمی چیند.
    حرف زیاد است
    ببخشید زیاد زر زدم

    پاسخ:
    سلام علیکم و رحمه الله
    چه دل پری! :)

    کاش از متن مثال می‎آوردید تا هم فضا غیبت‎آلود نشود هم ما یک چیزی یاد بگیریم :)
    علی ای حال، من به سواد خودم چندین خطبه را بین حضرات بررسی کردم و به نظرم با در نظر گرفتن همه جوانب جناب دشتی ترجمه بهتری داشتند
    پژوهش‎های ایشان نیز درمورد نهج البلاغه نشانگر دانش ایشان است
    باری نمی‎دانم. هنوز نه مرا طاقت و توان و دانش قضاوت دقیق است نه دست بالایی در فن ترجمه این کتاب آمده که بتوان با او مقایسه کرد. به نظر من نسبت به ترجمه‎های موجود این ترجمه بهتر است.
    دو نکته دیگر:
    برادر کوچکتر مرحوم دشتی در دانشگاه علامه استاد عربی ما بود. من هم اول نمی‎دانستم این‎ها با هم برادرند. اختلاف فکری هم تا دلتان بخواهد با هم داشتیم. ولی جدا و جدا و جدا استاد بود و کارکرده. سطحی نبود.
    به رهبری که دسترسی تا این حد ندارم، ولی من هم از یکی از اساتید شنیده بودم که رهبری ترجمه ایشان را دوست دارند. و البته این را به عنوان ملاک خوب بودن ترجمه ایشان نمی‎گویم، به عنوان اینکه نمی‎توان به راحتی آن سخن را نادیه گرفت. در کل هم نحن -در بعضی موارد چنینی!- نحکم بالظاهر! 

    به نظر حضرت عالی کدام ترجمه بهتر است؟
    سلام
    ممنون از شما بابت این پست و پست مقایسۀ ترجمه ها

    ترچمه گرمارودی را ندیده ام. ان شاءالله همین جوری باشد که می فرمایید. 
    با این وجود، فعلاٌ به ترجمه فیض الاسلام و علامه جعفری بیشتر از بقیه اعتماد دارم. 
    نمی دانم چرا؟ ولی شاید دلیلش قدمت و اصالت واژگان آنها باشد.
    پاسخ:
    سلام علیکم
    بزرگوارید

    باز علامه جعفری به نظرم بهتر است
    سلام عزیزم
    واقعیتش دل پر در کار نبود.
    من جز خاطرات خوش از مرحوم دشتی چیزی ندارم. ولی در بحث علمی، تعارف و استاد و شاگردی و غیره پست در می ماند.
    ایشان تسلط کافی-منظورم بالای نود و پنج درصد است- بر ریشه ی لغات و علم اشتقاق و علوم بلاغی نداشت.
    بماند که در زمینه ی معارف دینی از نوع حکمی و عرفانی هم، می لنگیدند.
    کسی می تواند نهج را ترجمه کند که جامع منقول و معقول باشد. صرف عربی دانی و عشق وافر به مولا و سال ها تحصیل در علوم فقه و اصول و نیز سرک کشیدن به علوم معقول، برای انجام این کار خطیر کافی نیست حسن آقا.
    یا باید مایه ی وافی داشت یا سکوت کرد یا از اول اقرار کرد که حاصل کار، بر اساس این داشته های من است. فرض آخر اینکه یک پشتیبان علمی شهرت گریز داشت. شاید ابوالقاسم پاینده که س ک س ی ترین مجله زمانش را منتشر می کرد می آید و نهج الفصاحه را یا برخی متون را با آن کیفیت ترجمه می کند، همین مددکاران مستور و پرده نشین را داشته... یک جور شبیه اعتماد السلطنه ی عصر قاجار که ده ها کتاب با استفاده ای همان پرده ای ها نوشت.
    نهج البلاغه، ناموس مذهب و شناسنامۀ مکتب ماست. ترجمۀ مناسب یا نامناسب یک عبارتش ممکن است کسی را بی دین یا با دین کند، به لف و نشر مشوش.
    اما سوال شما: اولا من اهل فن نیستم.
    ثانیا به عنوان یک بی فن! عرض می شود که «بهتر» شما مطلق است.
    با اطلاق کاری پیش نمی رود، مگر در فرض الغای قیود.
    اگر از حیثیت سجع بنگریم، ترجمه ی مرحوم شهیدی
    و نیم نگاهی هم از این زمینه به ترجمه های منظوم بد نیست. هر چند انجا هم وزن، هم گاهی معنا را قیچی می کند هم معناهای زائدی را تحمیل. پدر دوست گرانقدر ما ترجمه ی خوبی از نهج داشت که علمای بلاد اسلامی مدحش کرده اند بسیار. شیخ محمدعلی انصاری قمی. شنیده ام این آقای مجد هم ترجمه دارد. ندیده ام.
    از حیث محتوا، با نگاه مکاتب مقایسه ای اندیشه ای و تربیتی، نهج مرحوم جعفری. خب شاید بفرمایید ان ترجمه نیست و شرح است. می شود ترجمه برخاسته از شرحی تدارک دید. شاید هم تدارک دیده شده باشد. مثل ترجمه ی قران علامه ی طباطبایی.
    از حیث علوم روز خب همین مرحوم دشتی مازندرانی.
    از جهت محتوای عرفانی حکمی، شرح مرحوم محمد صالح روغنی قزوینی و نیز ترجمه ی او.
    مرحوم خویی هم شرحی دارد که گویا علامه حسن زاده تکمیلش کرده. ولی اگر در خاطرم باشد مرحوم همایی در غزالی نامه اش بر ان می تازد. البته تازشی فی الجمله بی مورد و تعصبانه است. حب غزالی چشمان مرحوم همایی را در جاهای زیادی کور می کرد.
    از جهت های دیگر ترجمه های دیگر می توان یافت.
    ولی از حیث معنویت، بهترین همان ترجمه ی مرحوم فیض الاسلام است که شرح مختصری هم به صورت مزجی، دارد.
    مرا ببخش رفیق عزیز
    زیاد وراجی کردم.
    ام پی تری را بگویم:
    برای کسی که عربی می داند، بهترین ترجمه، خود متن عربی است.
    برای فارسی زبان ها، داشتن چند ترجمه ی متنوع در کنار هم، و استفاده ی ترکیبی از آنها، در ترکیب لذتی است که در تجرید نیست!
    راستی این آقای جوادی آملی نازنین، تا وقتی امام جمعه بود و استعفای اجباری! نداده بود، نهج را در یکی از خطبه هایش همواره شرح می فرمود. از لذت بخش ترین اوقات عمر لعنتی من همان خطبه ها بود.
    یک آقای کاشانی هست به نظرم آقای موحد نژاد، از پرکارترین انسان های دنیا و با معرفت ترین افراد نسبت به نهج البلاغه است.
    ایشان به نظرم تا چند وقت قبل روی آن مطالب و افاضات کار می کرد و ظاهرا قرار بود کتاب بشود. اخیرا شنیدم بیماری قلبی مانع کارش شده.
    اگر این شرح آقا جوادی بیرون بیاید و ترجمه ای هم بر اساس آن-توسط یک آقای فارسی زبان خوش قلم مثل حسن صنوبری ما- صورت بگیرد جزو بهترین شروح و بهترین ترجمه های نهج شریف خواهد بود.
    وری ماچ!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">